تو مال منی پارت یک
تو مال منی پارت یک
y/n:
تو بغل ددیم نشسته بودم و با کراواتش بازی میکردم.
ات: ددی تو مامان و بابام رو دیده بودی. میتونی بگی اونا چطور ادمایی بودن؟
سوهو: خب ات اونا به من خیلی بدی کردن ولی تورو خیلی دوست داشتن
ات: ای کاش یادم بود.( بغض)
سوهو: ات خب ممکنه تو به خاطر یه حادثه دیگه هیچی یادت نباشه ولی تو الان منو داری
ات: اوهوم....
سوهو: ات
ات: بله ددی؟
سوهو: چرا نمیای تو باند ما؟ اون وقت انتقام مامان و بابات رو هم میتونی بگیری.
ات: ددی من نمیتونم
سوهو: چرا؟ نمیخوای از تهیونگ انتقام بگیری؟ نکنه چون پسر عموته میخوای ببخشیش؟
ات: چه ربطی داره؟ من میخوام از تهیونگ انتقام بگیرم ولی...
سوهو: ولی چی ات؟
تا خواستم یه چیزی بگم مینهو( دستیار سوهو) اومد
مینهو: قربان قربانننننن
سوهو: چتههه باز چی شدههههه( کلافه)
مینهو: قربان به عمارت حمله شده
سوهو: ات همینجا میمونی و از اتاق بیرون نمیای فهمیدی؟؟؟
ات: اما....... ددییییییی.. رفت
suho:
رفتم سالن و با ده بیست نفر تفنگ به دست مواجه شدم
سوهو: هه شما رو هم تهیونگ فرستاده؟
&: اوه پس تهیونگ رو خوب میشناسی اما ایندفعه نمیتونی از دست ما خلاص بشی
*چند مین بعد*
y/n:
یعنی اون پایین چه خبره؟؟ داشتم همینجوری به اینا فکر میکردم که یکی درو باز کرد
مینهو: خانوم اقای سوهو گفتن که شما رو از عمارت ببرم بیرون
ات: نه من بدون سوهو هیچ جا نمیرم
مینهو: خانوم اینجا خیلی خطرناکه
ات: نه
مینهو: خانوم
ات: ...... آه باشه
با مینهو میخواستیم از در پشتی عمارت بریم بیرون که.............
#بی_تی_اس #فیک #تهیونگ #کیپاپ #کیم_تهیونگ #تب_پستی #حمایت
@jin.hoo_18
@jin.hoo_18
y/n:
تو بغل ددیم نشسته بودم و با کراواتش بازی میکردم.
ات: ددی تو مامان و بابام رو دیده بودی. میتونی بگی اونا چطور ادمایی بودن؟
سوهو: خب ات اونا به من خیلی بدی کردن ولی تورو خیلی دوست داشتن
ات: ای کاش یادم بود.( بغض)
سوهو: ات خب ممکنه تو به خاطر یه حادثه دیگه هیچی یادت نباشه ولی تو الان منو داری
ات: اوهوم....
سوهو: ات
ات: بله ددی؟
سوهو: چرا نمیای تو باند ما؟ اون وقت انتقام مامان و بابات رو هم میتونی بگیری.
ات: ددی من نمیتونم
سوهو: چرا؟ نمیخوای از تهیونگ انتقام بگیری؟ نکنه چون پسر عموته میخوای ببخشیش؟
ات: چه ربطی داره؟ من میخوام از تهیونگ انتقام بگیرم ولی...
سوهو: ولی چی ات؟
تا خواستم یه چیزی بگم مینهو( دستیار سوهو) اومد
مینهو: قربان قربانننننن
سوهو: چتههه باز چی شدههههه( کلافه)
مینهو: قربان به عمارت حمله شده
سوهو: ات همینجا میمونی و از اتاق بیرون نمیای فهمیدی؟؟؟
ات: اما....... ددییییییی.. رفت
suho:
رفتم سالن و با ده بیست نفر تفنگ به دست مواجه شدم
سوهو: هه شما رو هم تهیونگ فرستاده؟
&: اوه پس تهیونگ رو خوب میشناسی اما ایندفعه نمیتونی از دست ما خلاص بشی
*چند مین بعد*
y/n:
یعنی اون پایین چه خبره؟؟ داشتم همینجوری به اینا فکر میکردم که یکی درو باز کرد
مینهو: خانوم اقای سوهو گفتن که شما رو از عمارت ببرم بیرون
ات: نه من بدون سوهو هیچ جا نمیرم
مینهو: خانوم اینجا خیلی خطرناکه
ات: نه
مینهو: خانوم
ات: ...... آه باشه
با مینهو میخواستیم از در پشتی عمارت بریم بیرون که.............
#بی_تی_اس #فیک #تهیونگ #کیپاپ #کیم_تهیونگ #تب_پستی #حمایت
@jin.hoo_18
@jin.hoo_18
۳۳.۶k
۰۶ دی ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.