وقتی پسر قلدر مدرسه مدام اذیتت میکنه...
PART ONE
به جام نگاه کردم که روش رنگ ریخته بودن و یه یاداشت گذاشته بود"lady do you like it?" هوفی کشیدم و با عصبانیت به پسر میز بغلم که با خنده نگام میکرد خیزه شدم....مگه من چیکارشون کردم آخه خدا....مشغول تمیز کردن صندلیم شدم که صدای دخترا امد
>هی ا.ت بعد از کلاس میای یه دست والیبال؟
ا.ت: اره یادم بیار
>اوکی
دوباره مشغول تمیز کردن شدم که پسره دستشو دور شونه رفیقش انداخت و با کنایه به من گفت
تهیونگ: کوک به نظرت این دختر میتونه اصلا یه اس درست بده؟
کوک: فک نکنم(خنده)
میخواستم فقط درگیر نشم اینجوری بهتر بود نشستم رو صندلیم و دفتر کتابمو باز کردم....
بعد زنگ⋆⋆⋆⋆
>ا.ت بریم؟
ا.ت: بریممم
با خوشی به سمت دخترا دویدم و با هم رفتیم بیرون.....وایییی مساوی شدیم ۹ به ۹ بودیم و حالا توپ دست اون طرفیا بود...یهو صدای تهیونگو شنیدم
تهیونگ: اووووو جیمین ییا شرط ببندیم من میگم این دختره میبازه
جیمین: باشه منم میگم این میبره...سر ...(توگوش ته گفت)
ته: اوکییی
بیخیال بقیه حرفاشون شدم و ادامه بازی رو کردم و یهو توپ به سمت من امد تا امدم بزنم حس کردم یکی به پام لگد زد و تعادلم از دست دادم و افتادم و بخاطر من تیم اونا برد
_ا،تتتتت باختیم
>ا.ت خوبی؟
ا.ت: آخ یکمی درد داره
=دستمو بگیر بریم کلاس
ا.ت: بیا همین بیرون باشیم خوراکیا منم بیارین
.....
=ا.ت بیا اینم خوراکیات....بچها ا.ت کو؟
>هوم!الان که اینجا بود که ا،تتتتت کجایی؟
..
سعی میکردم مچمو از دستای پر قدرتش در بیارم اما اصلا فایده ای نداشت
ا.ت: ولم کن روانییی
کوک: نو نو بچها سرت شرت بستن خب خودت بگو بازیتو بردی یا باختی؟
ا.ت: ولم کن راضی شدید خودتون زدید تو پام باختم؟
تهیونگ: هی بچه اینقدر صدا نده همون اولم نمیبردی
جونگکوک خنده ای کرد و دستامو ول کرد و تو صورتم خم شد و با لبخند بهم گفت
کوک: ما رفتیم
ا.ت: کجا..
بی توجه بهم جیمین و کوک از اونجا رفتن و تهیونگ امد سمتم....نه...نه!...این پسره از اونا وحشیتره...یهو زدم به دو که دو قدم نرفت دسم کشیده شد و افتادم تو بغل تهیونگ
ته فرار میکنی؟من شرطو بردم
ا.ت: (در حال تقلا کردن)که چی چه ربطی به من داره...ولم کننن...
ته: تو جایزه منی
همونجوری که تو بغلش در حال تقلا بودم متوجه نفس داغش تو گردنم شدم و بعد بوسش روی گردنم که ناخودآگاه جیغ بلندی زدم
ا.ت: ولم کنننننن
ته: تو همراهیم کن
ا.ت: نمیخوام من کاری نکردم ول کن خواهش میکنم
بی توجه به حرفم منو به دیوار چسبوند و لباشو گذاشت رو لبام مثل هر دفعه...این بار اولم نبود هرچند که قسم خورده بودم اگه یه بار دیگه اینکارو کنه به مدیر بگم...لبشو دندون کندم که ازم جدا شد
ته: ای ای دختر تو از من وحشی تریا
ا.ت: کیم تهیونگ لطفا ولم کن
دستامو که با سرم گرفته بودو ول کرد و محکم بغلم کرد هرچند که بدن گرمش...
۳۰💙😈
به جام نگاه کردم که روش رنگ ریخته بودن و یه یاداشت گذاشته بود"lady do you like it?" هوفی کشیدم و با عصبانیت به پسر میز بغلم که با خنده نگام میکرد خیزه شدم....مگه من چیکارشون کردم آخه خدا....مشغول تمیز کردن صندلیم شدم که صدای دخترا امد
>هی ا.ت بعد از کلاس میای یه دست والیبال؟
ا.ت: اره یادم بیار
>اوکی
دوباره مشغول تمیز کردن شدم که پسره دستشو دور شونه رفیقش انداخت و با کنایه به من گفت
تهیونگ: کوک به نظرت این دختر میتونه اصلا یه اس درست بده؟
کوک: فک نکنم(خنده)
میخواستم فقط درگیر نشم اینجوری بهتر بود نشستم رو صندلیم و دفتر کتابمو باز کردم....
بعد زنگ⋆⋆⋆⋆
>ا.ت بریم؟
ا.ت: بریممم
با خوشی به سمت دخترا دویدم و با هم رفتیم بیرون.....وایییی مساوی شدیم ۹ به ۹ بودیم و حالا توپ دست اون طرفیا بود...یهو صدای تهیونگو شنیدم
تهیونگ: اووووو جیمین ییا شرط ببندیم من میگم این دختره میبازه
جیمین: باشه منم میگم این میبره...سر ...(توگوش ته گفت)
ته: اوکییی
بیخیال بقیه حرفاشون شدم و ادامه بازی رو کردم و یهو توپ به سمت من امد تا امدم بزنم حس کردم یکی به پام لگد زد و تعادلم از دست دادم و افتادم و بخاطر من تیم اونا برد
_ا،تتتتت باختیم
>ا.ت خوبی؟
ا.ت: آخ یکمی درد داره
=دستمو بگیر بریم کلاس
ا.ت: بیا همین بیرون باشیم خوراکیا منم بیارین
.....
=ا.ت بیا اینم خوراکیات....بچها ا.ت کو؟
>هوم!الان که اینجا بود که ا،تتتتت کجایی؟
..
سعی میکردم مچمو از دستای پر قدرتش در بیارم اما اصلا فایده ای نداشت
ا.ت: ولم کن روانییی
کوک: نو نو بچها سرت شرت بستن خب خودت بگو بازیتو بردی یا باختی؟
ا.ت: ولم کن راضی شدید خودتون زدید تو پام باختم؟
تهیونگ: هی بچه اینقدر صدا نده همون اولم نمیبردی
جونگکوک خنده ای کرد و دستامو ول کرد و تو صورتم خم شد و با لبخند بهم گفت
کوک: ما رفتیم
ا.ت: کجا..
بی توجه بهم جیمین و کوک از اونجا رفتن و تهیونگ امد سمتم....نه...نه!...این پسره از اونا وحشیتره...یهو زدم به دو که دو قدم نرفت دسم کشیده شد و افتادم تو بغل تهیونگ
ته فرار میکنی؟من شرطو بردم
ا.ت: (در حال تقلا کردن)که چی چه ربطی به من داره...ولم کننن...
ته: تو جایزه منی
همونجوری که تو بغلش در حال تقلا بودم متوجه نفس داغش تو گردنم شدم و بعد بوسش روی گردنم که ناخودآگاه جیغ بلندی زدم
ا.ت: ولم کنننننن
ته: تو همراهیم کن
ا.ت: نمیخوام من کاری نکردم ول کن خواهش میکنم
بی توجه به حرفم منو به دیوار چسبوند و لباشو گذاشت رو لبام مثل هر دفعه...این بار اولم نبود هرچند که قسم خورده بودم اگه یه بار دیگه اینکارو کنه به مدیر بگم...لبشو دندون کندم که ازم جدا شد
ته: ای ای دختر تو از من وحشی تریا
ا.ت: کیم تهیونگ لطفا ولم کن
دستامو که با سرم گرفته بودو ول کرد و محکم بغلم کرد هرچند که بدن گرمش...
۳۰💙😈
۳.۹k
۱۰ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.