یادش بخیر آخرین ساعت روز پنجشنبه وقتی که صدای زنگ مد

✏️یادش بخیر، آخرین ساعت روز پنج‌شنبه، وقتی که صدای زنگ مدرسه می‌زد و همه خسته از درس و تکالیف، هنوز با شور و نشاط منتظر تعطیلی بودند. بچه‌ها توی کلاس از زنگ‌های آخر هفته می‌گفتند و برنامه‌هایشان برای بازی و تفریح. معلم‌ها هم بعد از یک هفته پرکار، لبخندهای دلگرم‌کننده‌ای به ما می‌زدند و می‌دانستند که هفته آینده دوباره با هم خواهیم بود. در هوای گرم پاییز یا سرمای آخر زمستان، به خانه رفتن با کیف‌های سنگین و خیابان‌های شلوغ از یک طرف، اما دل‌ها شاد و پر از امید به آخر هفته بود. انگار در آن لحظات، دنیا کوچیک‌تر می‌شد و تنها چیزی که مهم بود همین لحظه‌ی آزاد شدن از درس و مدرسه بود.✏️

🌱پ.ن:بزرگ شدن شاید اون آرزوی بچگی هممون بود ولی بزرگ شدن با بعضیها که واسمون درس عبرت بشن هیچوقت...🌱


📝 #هانیه #نوستالژی #شخصی
#ه_مثل_هانیه #نوستالژیک #خانواده
#آلفا #خاص #هنرمند
#کتابخانه_آلفا #شصتی_ها #هنرمندان
#قصر_عشق #هفتادیا #موسیقی
#نوشته #هشتادیا #طبیعت
#دلنوشته #آپارات #تنهایی
#هنر #ویژه
#تو_و_دیگر_هیچ #ویسگون #پست
دیدگاه ها (۱۶)

✏️صبح‌ها در خانه مادربزرگ، همیشه بوی شیرین نان تازه و چای خو...

✏️یادش به خیر روزهای دهه هفتاد. بچه بودیم، توی مدرسه و زنگ ت...

✏️یادش بخیر پیکان! همون ماشین ساده و با صفا که همیشه سفرهای ...

✏️دوربین‌های قدیمی همیشه یه حس خاصی دارن، به خصوص وقتی توی ج...

🍁مادربزرگم آخرِ همه‌ی تلفن‌هایش میگفت:کاری نداشتم که!زنگ زده...

🍁دلم میخواد برگردم به اون دوران که اول صبح خواب آلود آماده م...

🍁بیزارم از قواعد آدم بزرگ‌هااصلا دو روز دلخوشی کودکانه چند؟🍭...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط