ادامه ی پارت قبلی رو میزارم قسمت اسمات سانسور شده اش رو چ
ادامهی پارت قبلی رو میزارم قسمت اسمات سانسور شده اش رو چون فک کنم به گفتهی چند تا تون اونطوری که باید اسمات نیست پس ادامهش رو میزارم
این پارت حاوی صحنه های اروتیک بسیار بازی میباشد لطفا محدودیت سنی را رعایت کنید‼️
🔞+20 | + | +20 | +20 | +20 | +20 |
صبح با دردی که زیر دلم پیچید چشمامو به سختی باز کردم..
لعنتی فکر کنم نزدیک به پریودیم بود...
تو جام نشستم و با تعجب به اطراف اتاق نگاه کردم...
اونا لباس های من بودن روی زمین؟!
چرا من توی تخت تهیونگ بیدار شدم؟!!!
به خودم که دور لحاف بودم نگاهی انداختم که با دیدن وضعیت داغون خودم انگار برق دو فاز بهم وصل کردن....
-تهیونگ ویو-
بعد رابطهای که دیشب با ا.ت داشتم میتونستم به جرعت بگم بهترین خواب عمرمو کنارش تجربه کردم..
اون دختر زیادی هات و سکسی بود ، به قول ویولت اون کاملا باب میل من بود!
دیشب بعد رابطهای که داشتیم متوجه شدم ا.ت باکره بوده و دیشب اولین رابطهاشو با من تجربه کرده! این یعنی من الان مرد او محسوب میشدم.
همین باعث شده بود تعصبی عجیبی رویش داشته باشم او دختری بود که حالا توسط من زن شده بود و من....
با صدای خدمه از فکر بیرون آمدم..
خدمه:اقا مهمون تون رسیدن.
سری تکان دادم و برای استقبال مهمون چند روزهام به سمت در ورودی آپارتمان رفتم، مطمئن بودم ا.ت با دیدن ورودی آپارتمان رفتم، مطمئن بودم ا.ت با دیدن این مهمون ناخوانده حتما پایکوبی خوبی راه میندازد.
در را باز کردم و به او که با لبخندی ژکوند پشت در آپارتمان من ایستاده بود چشم دوختم...
+خوش اومدی جنی!
این پارت حاوی صحنه های اروتیک بسیار بازی میباشد لطفا محدودیت سنی را رعایت کنید‼️
🔞+20 | + | +20 | +20 | +20 | +20 |
صبح با دردی که زیر دلم پیچید چشمامو به سختی باز کردم..
لعنتی فکر کنم نزدیک به پریودیم بود...
تو جام نشستم و با تعجب به اطراف اتاق نگاه کردم...
اونا لباس های من بودن روی زمین؟!
چرا من توی تخت تهیونگ بیدار شدم؟!!!
به خودم که دور لحاف بودم نگاهی انداختم که با دیدن وضعیت داغون خودم انگار برق دو فاز بهم وصل کردن....
-تهیونگ ویو-
بعد رابطهای که دیشب با ا.ت داشتم میتونستم به جرعت بگم بهترین خواب عمرمو کنارش تجربه کردم..
اون دختر زیادی هات و سکسی بود ، به قول ویولت اون کاملا باب میل من بود!
دیشب بعد رابطهای که داشتیم متوجه شدم ا.ت باکره بوده و دیشب اولین رابطهاشو با من تجربه کرده! این یعنی من الان مرد او محسوب میشدم.
همین باعث شده بود تعصبی عجیبی رویش داشته باشم او دختری بود که حالا توسط من زن شده بود و من....
با صدای خدمه از فکر بیرون آمدم..
خدمه:اقا مهمون تون رسیدن.
سری تکان دادم و برای استقبال مهمون چند روزهام به سمت در ورودی آپارتمان رفتم، مطمئن بودم ا.ت با دیدن ورودی آپارتمان رفتم، مطمئن بودم ا.ت با دیدن این مهمون ناخوانده حتما پایکوبی خوبی راه میندازد.
در را باز کردم و به او که با لبخندی ژکوند پشت در آپارتمان من ایستاده بود چشم دوختم...
+خوش اومدی جنی!
۱.۷k
۲۷ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.