رمان رویای من
رمان رویای من
پارت ۸۵
ارسلان، رفتم آب بخورم که یهو بابا اومد
حمید،پسرم کی میخوای عروسی بگیری
ارسلان، بذار کم به دختر مردم وقت بدیم
حمید،اون که تو رو خیلی دوست داره
ارسلان، با خدم گفتم اون که داره فقط با من همراهی میکنه
حمید، دوست داره من این موها رو تو آسیاب سفید نکردم که میفهمم خیلیم دوست داره
ارسلان، لبخندی زدم فکرایی تو سرم نقش گرفت و لبخندم تبدیل به خنده شد
حمید،قدرشو بدون دختر خوبیه
ارسلان، مگه چیزی که من انتخاب میکنم بد میشه
۳ پارت به دلیل ۳۶۰ تایی شدنمون
۳۶۰ تایی شدنمون مبارک
بریم واسه ۳۷۰ تاییشدنمون
پارت ۸۵
ارسلان، رفتم آب بخورم که یهو بابا اومد
حمید،پسرم کی میخوای عروسی بگیری
ارسلان، بذار کم به دختر مردم وقت بدیم
حمید،اون که تو رو خیلی دوست داره
ارسلان، با خدم گفتم اون که داره فقط با من همراهی میکنه
حمید، دوست داره من این موها رو تو آسیاب سفید نکردم که میفهمم خیلیم دوست داره
ارسلان، لبخندی زدم فکرایی تو سرم نقش گرفت و لبخندم تبدیل به خنده شد
حمید،قدرشو بدون دختر خوبیه
ارسلان، مگه چیزی که من انتخاب میکنم بد میشه
۳ پارت به دلیل ۳۶۰ تایی شدنمون
۳۶۰ تایی شدنمون مبارک
بریم واسه ۳۷۰ تاییشدنمون
۶۲۰
۲۵ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.