کدام رنج عظیم تر است نمی دانم این که ندیده باشمت و هرگز
کدام رنج عظیم تر است؟ نمی دانم. این که ندیده باشمت و هرگز نفهمیده باشم سردشدن عطشی دیرین چه عذاب الیمی است، یا این که دیده باشمت و از دست داده باشمت، و بعد از روزها و شب ها باز دیده باشمت و کشف کرده باشم شوقی برای نوشیدنت ندارم؟
کدام درد بزرگتر است فیلسوف خانگی من؟ مرد محبوبت نبوده باشم، یا مرد محبوبت بوده باشم و رنجانده باشمت و حالا وقتی با من حرف میزنی همان کلماتی را درباره مردت بگویی که سهم من بودند از کلمات دنیایت.
کدام رنج عظیم تر است؟ بخندی و من دست هایم را مشت کنم که بغلت نکنم، یا گریه کنی و من نوازشت نکنم به نیت آرامش؟ کدام رنج عظیم تر است، عزیز دلخواه سابق؟
تو از زیارت هفت دریا بازگشته ای، راهب معابد گل سرخ و شراب شیراز. تو بگو کدام رنج عظیم تر است؟ مثل غریبه ها از کنار هم ردشدن، یا دیدن و خواستن و خواسته نشدن؟
اگرندیده بودمت، حالا در دنیای من تعریف همه چیز فرق داشت. اگر دیده بودمت و نخواسته بودمت حالا در دنیای من تعریف همه چیز فرق داشت. اگر دیده بودمت و خواسته بودمت و به تو نرسیده بودم، حالا دردنیای من تعریف همه چیز فرق داشت. اگر دیده بودمت و خواسته بودمت و به تو رسیده بودم و ازدست نداده بودمت حالا همه چیز تو بودی در دنیای من.
اما من تو را دیده ام شعر دیرین. تو را خواسته ام. تو را تصاحب کرده ام. بعد تو را شکسته ام، رنج به تو هدیه دادهام، تو را از خودم ناامید کردهام، تو را از دست داده ام. حالا دراین ملاقات بی وقت بگو از کدام بخش دنیای کداممان حرفی مانده که بزنیم؟
کدام رنج عظیم تر است؟ ماهی و قایق هردو در خشکی می میرند نور صبح زمستانم. یکی به سرعت، یکی به تدریج. فروغ راستش را گفت: دیگر تمام شد... باید برای روزنامه تسلیتی بفرستیم ....
کدام درد بزرگتر است فیلسوف خانگی من؟ مرد محبوبت نبوده باشم، یا مرد محبوبت بوده باشم و رنجانده باشمت و حالا وقتی با من حرف میزنی همان کلماتی را درباره مردت بگویی که سهم من بودند از کلمات دنیایت.
کدام رنج عظیم تر است؟ بخندی و من دست هایم را مشت کنم که بغلت نکنم، یا گریه کنی و من نوازشت نکنم به نیت آرامش؟ کدام رنج عظیم تر است، عزیز دلخواه سابق؟
تو از زیارت هفت دریا بازگشته ای، راهب معابد گل سرخ و شراب شیراز. تو بگو کدام رنج عظیم تر است؟ مثل غریبه ها از کنار هم ردشدن، یا دیدن و خواستن و خواسته نشدن؟
اگرندیده بودمت، حالا در دنیای من تعریف همه چیز فرق داشت. اگر دیده بودمت و نخواسته بودمت حالا در دنیای من تعریف همه چیز فرق داشت. اگر دیده بودمت و خواسته بودمت و به تو نرسیده بودم، حالا دردنیای من تعریف همه چیز فرق داشت. اگر دیده بودمت و خواسته بودمت و به تو رسیده بودم و ازدست نداده بودمت حالا همه چیز تو بودی در دنیای من.
اما من تو را دیده ام شعر دیرین. تو را خواسته ام. تو را تصاحب کرده ام. بعد تو را شکسته ام، رنج به تو هدیه دادهام، تو را از خودم ناامید کردهام، تو را از دست داده ام. حالا دراین ملاقات بی وقت بگو از کدام بخش دنیای کداممان حرفی مانده که بزنیم؟
کدام رنج عظیم تر است؟ ماهی و قایق هردو در خشکی می میرند نور صبح زمستانم. یکی به سرعت، یکی به تدریج. فروغ راستش را گفت: دیگر تمام شد... باید برای روزنامه تسلیتی بفرستیم ....
- ۱۰۶.۷k
- ۰۸ تیر ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۶۷)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط