هنگامی که مرور خاطرات گردی غلیظ در هوا پخش میکند ، واقعا
هنگامی که مرور خاطرات گردی غلیظ در هوا پخش میکند ، واقعا از نوشتن ، سرد میشوم
و به جای نوشتن ،
فقط
میخوانم ؛
نه حرف هایت به خودم را ، بلکه حرف های تورا به او را..حرف هایت را میخوانمو سکوت میکنم ،
به یاد کسی میافتم که میگفت ، اگر نمیتوانی فراموشش کنی ، مانند جنازه ای تک تک خاطراتش را ، در گورستان قلبت خاک کن ؛
باید بگویم ،
حال در گورستان قلبم ، مُرده ای هنوز از زیبایی چشمانش..شیرینی حرف هایش..لبخند دل ربایش..
سخن میگوید...!
و به جای نوشتن ،
فقط
میخوانم ؛
نه حرف هایت به خودم را ، بلکه حرف های تورا به او را..حرف هایت را میخوانمو سکوت میکنم ،
به یاد کسی میافتم که میگفت ، اگر نمیتوانی فراموشش کنی ، مانند جنازه ای تک تک خاطراتش را ، در گورستان قلبت خاک کن ؛
باید بگویم ،
حال در گورستان قلبم ، مُرده ای هنوز از زیبایی چشمانش..شیرینی حرف هایش..لبخند دل ربایش..
سخن میگوید...!
۷.۸k
۱۵ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.