van Gogh part 11
ا/ت ویو : باورم نمیشد اون یونجین بود؟ خشکم زده بود رو صندلی اومد سمت میز نشست بهم نگا کرد
یونجین : ا/ت واقعا از دیدنت خوشحالم خیلی وقت بود ندیده بودمت دختر کوچولو
_ یونجین بهت نگفته بودم که خوشم نمیاد زنم اینجوری صدا کنی
چی زنش اون الان گفت زنش
+ خوشحالم که دوباره میبینمت یونجین
یونجین : انگار بدجوری کوک دوست بچگی ناراحت شده
+ کوک ؟
یونجین : واو ا/ت یادت نیست اون کوکه پسری که همه عاشقش بودن و اون دیونه تو بود
_ مهم نیست که یادش نمیاد مهم اینکه الان مال منع
یونجین: انگار بدجور از خودت مطمئنی کوکی
+ هی دعوا نکنید ما الان دوستیم مگه نه
یونجین : چرا که نه لیدی من واسه تو دعوا نمیکنم
*دست کوک اروم اروم داشت مشت میشد و عصبی تر میشد که یه خدمتکار اومد در گوشش یه چیزی گفت رفت
_ من برمیگردم
کوک از سر میز بلند شد و با خدمتکار رفت یونجین نگاش اومد روی ا/ت
یونجین : ا/ت بزرگ تر شدی و همینطور خوشگل تر شدی
+ ممنون توم جذاب شدی
یونجین : حالا که جذابم میتونم یه نوشیدنی مهمونت کنم ؟
+ امم باشه چرا که نه
*دستای بزرگش حرکت کرد روی رونت و میبردشون بالا تر برای لمس کردن پوصیت که دست سریع گذاشتی رو دستش
یونجین : چیشده خوشت نمیاد لمست کنم بیبی انگار داغ کردی نکردی
+ یونجین بهتر نیست فقط یه نوشیدنی مهمونم کنی
یونجین : انگار سر سخت شدی ا/ت حتما باشه
*خدمتکار براتون نوشیدنی اورد وقتی لیواناتون زدین به هم تو از اون نوشیدنی سرخ رنگ خوردی بدنت احساس سنگینی کرد چشمات درست باز نمیومد و تنها چیزی که میدیدی چهره تار یونجین بود که بهت لبخند میزنه
یونجین : خسته ای بیبی ؟ خودم ازت مراقبت میکنم
که همه جا سیاه شد .......
یونجین : ا/ت واقعا از دیدنت خوشحالم خیلی وقت بود ندیده بودمت دختر کوچولو
_ یونجین بهت نگفته بودم که خوشم نمیاد زنم اینجوری صدا کنی
چی زنش اون الان گفت زنش
+ خوشحالم که دوباره میبینمت یونجین
یونجین : انگار بدجوری کوک دوست بچگی ناراحت شده
+ کوک ؟
یونجین : واو ا/ت یادت نیست اون کوکه پسری که همه عاشقش بودن و اون دیونه تو بود
_ مهم نیست که یادش نمیاد مهم اینکه الان مال منع
یونجین: انگار بدجور از خودت مطمئنی کوکی
+ هی دعوا نکنید ما الان دوستیم مگه نه
یونجین : چرا که نه لیدی من واسه تو دعوا نمیکنم
*دست کوک اروم اروم داشت مشت میشد و عصبی تر میشد که یه خدمتکار اومد در گوشش یه چیزی گفت رفت
_ من برمیگردم
کوک از سر میز بلند شد و با خدمتکار رفت یونجین نگاش اومد روی ا/ت
یونجین : ا/ت بزرگ تر شدی و همینطور خوشگل تر شدی
+ ممنون توم جذاب شدی
یونجین : حالا که جذابم میتونم یه نوشیدنی مهمونت کنم ؟
+ امم باشه چرا که نه
*دستای بزرگش حرکت کرد روی رونت و میبردشون بالا تر برای لمس کردن پوصیت که دست سریع گذاشتی رو دستش
یونجین : چیشده خوشت نمیاد لمست کنم بیبی انگار داغ کردی نکردی
+ یونجین بهتر نیست فقط یه نوشیدنی مهمونم کنی
یونجین : انگار سر سخت شدی ا/ت حتما باشه
*خدمتکار براتون نوشیدنی اورد وقتی لیواناتون زدین به هم تو از اون نوشیدنی سرخ رنگ خوردی بدنت احساس سنگینی کرد چشمات درست باز نمیومد و تنها چیزی که میدیدی چهره تار یونجین بود که بهت لبخند میزنه
یونجین : خسته ای بیبی ؟ خودم ازت مراقبت میکنم
که همه جا سیاه شد .......
۷.۱k
۰۵ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.