حاجی... الان یهو فوضولیم گل کرد رفتم ببینم مامانم داداشم
حاجی... الان یهو فوضولیم گل کرد رفتم ببینم مامانم داداشم چی میگن که داشتن درباره داییم حرف میزدن.... حدود شش هفت سال پیش داییم به خاطر ی قضیه ای اعدام شد.. اما من وقتی داشتم حرف هاشون رو گوش میکردم میگفتن که داییم زندس.... الان کل بدنم داره میلرزه..... ت. تازه گفتن که داییم با ی شماره خارجی به مامان بزرگم زنگ زده... واقعا دارم کم کم میترسم.... کاشکی هیچوقت فوضولی نمیکردم....
۹.۶k
۲۰ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.