کاش بدانی

کاش بدانی
در من آینه ای ست
که به تو برمی گردد
از چشمهای تو آغاز می شود
پیش می رود
و به تمنای لحظه ها
با صدای نفسهایت
رقص موهایت
و نگاه بارانیت
اوج بودن را
به آینه خودفروشی می کند
و مرا در خود
می میراند و باز
زنده می کند
انگار که من
با شعله های عشق تو
هر لحظه
پرواز می کنم
من هستیم را
همیشه
با نام تو آغاز می کنم ای همه هستی ه من....
دیدگاه ها (۴)

این که تن به انجام هر کاری نمی‌دی، متعهدی و تو زندگیت چهارچو...

دلتنگی چيز بدی نيستيادگار كسانی‌‌ست کهبسیار دوستشان داریماما...

آنقدر از پشت سیم ها گفتیم:دوستت دارم و از راه دور همدیگر را ...

چپتر ۱۲ _ سایه انتقامکوهستان ساکت است. نه باد می وزد، نه جیر...

رمـان زخٰم عشق تـو پـارت نهم🫐✨︵᷼⏜۪۪۪︵۫۫۫ʾ۪۫ׄ︵᷼︵᷼⏜۪۪۪︵۫۫۫ʾ۪۫ׄ...

فاصله ای برای زنده ماندن جیمین روی زانوهایش جلوی من ماند، مث...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط