فیک کوک
فیک کوک
عشق تدریجی
پارت45*درسته؟؟
ویو ا.ت
بلخره انتظار ها به پایان رسید و از شرکت اتایی بیرون زدیم که بریم عشقو حال با برو بچ
اصلا هم به رو خودم نیاوردم ک کل قهوه و کیک شرکتو تموم کردم ......
سوار جنسیس مشکی آتی جون شدیم بریم خونه که لباس بپوشیم
داشتم تو ماشین به درختا نگاه میکردم که دلم یهویی برای کوک تنگ شد چند روزه ندیدمش اما اما اون چطوره حالش خوبه خوب غذاه میخوره خوب میخوابه اصلا ....حال بچش چطوره؟
همینطور با خودم داشتم فکر میکروم که صدای آتاناز در اومد
_هوووووووو ا.ت........5 ساعته صدات میزنم کجایی؟؟دقیقا کجایی؟؟
+تووووووکوچهههه اینجام بفرما
_خوبه ... ببین میگم قضیه شوعرتو (شوهرت) نگفتی ها!
+امشب سودا رو میاریم خونه تا صبح براتوم میحرفم اوکی؟
_باجه♡
+جلوتو نگاه کن مارو به دیار باقی نشتابونی
_نه نه خیالت جمع
بعد کلی قر دادن های فراوان و اهنگ خوندن های آتاناز رسیدیم خونه
ساعت 3:18 دقیقه رو نشون میداد
اول با آتی اوجمله رفتیم تو اتاقامون تا لباس عوض کنیم من یک تاپ شلوارک مشکی که روش نوار خطر بود پوشیدم رفتم پایین
که آتی رو مشغول اشپزی دیدم یک شلوارک باب اسفنجی با تاپ سنجابی
خیر سرش از من 2 سالم بزرگ بود
پشت به من طوری که دید نداشتم به غذاش مشغول اشپزی بود
+چی درس میکنی؟
_(پوکر)تخم مرغ
+جدی؟
_من ایا با تو شوخی دارم(جدی،پوکر)
+نه والا
_اهم اهم(سرفه)بیا درست شد
رنگ از سرو صورتم پرید
وات؟؟
این تخم مرغه یا جیگر سوخته؟!
به قیافه خود آتاناز نگاه کردم صورتش سیاه شده بود و موهایی که انگار قبلا چتری زده بود چون بلند بود رو هوا بود
تخم مرغم که کاملا سوخته بود و حتی سگم نمیخورد اینو
ای بابا
با کلی ناامیدی و سرکوفت زدن به آتاناز که بلد نیستی یک تخم مرغ درست کنی زنگ زد پیتزا اوردن برامون
بعد خوردن پاشدم نگاه کردم دیدم ساعت 5 ما 6 باید اونجا باشیم پس بریم حاضر شم
یک تاپ یقه اصگی پوشیدم با شلوار بگ مشکی و چون الان پاییزه یک سوشیرت سورمه ای هم روش پوشیدم و گوشیم و هندزفری و گذاشتم تو جیبم خواستم ارایش نکنم
ولی مثل لولو شده بودم رفتم سمت لوازمم و یک کرم با ریمل خط چشم و یک رژ و رژ گونه قهوه ای زدم
و رفتم از پله ها پایین اتاق آتی پایین بود تیپشو زیر نظر گرفتم یک شلوار دم پا گشاد یخی با یک کت خوشگل صورتی و یک مینی اسکارف که به گردنش بسته بود و موهاشو که تا کمرش میومد باز گذاشته بود و ک ارایش خلی دخترونه و لایت کرده بود
_بسه دیگه بعبی خوردی منو
+اخه خوردنی هم نیستی
_مرض... خودمون باید بریم دنبال سودا
+اوکی ولی من ماشین میارم
_باجه
رفتیم و راننده پورشه قرمز جیگریمو اورد
اخه ننه قربونت بره ملوسک موش بخورتت اخه ترو
ادامه دارد.........
عشق تدریجی
پارت45*درسته؟؟
ویو ا.ت
بلخره انتظار ها به پایان رسید و از شرکت اتایی بیرون زدیم که بریم عشقو حال با برو بچ
اصلا هم به رو خودم نیاوردم ک کل قهوه و کیک شرکتو تموم کردم ......
سوار جنسیس مشکی آتی جون شدیم بریم خونه که لباس بپوشیم
داشتم تو ماشین به درختا نگاه میکردم که دلم یهویی برای کوک تنگ شد چند روزه ندیدمش اما اما اون چطوره حالش خوبه خوب غذاه میخوره خوب میخوابه اصلا ....حال بچش چطوره؟
همینطور با خودم داشتم فکر میکروم که صدای آتاناز در اومد
_هوووووووو ا.ت........5 ساعته صدات میزنم کجایی؟؟دقیقا کجایی؟؟
+تووووووکوچهههه اینجام بفرما
_خوبه ... ببین میگم قضیه شوعرتو (شوهرت) نگفتی ها!
+امشب سودا رو میاریم خونه تا صبح براتوم میحرفم اوکی؟
_باجه♡
+جلوتو نگاه کن مارو به دیار باقی نشتابونی
_نه نه خیالت جمع
بعد کلی قر دادن های فراوان و اهنگ خوندن های آتاناز رسیدیم خونه
ساعت 3:18 دقیقه رو نشون میداد
اول با آتی اوجمله رفتیم تو اتاقامون تا لباس عوض کنیم من یک تاپ شلوارک مشکی که روش نوار خطر بود پوشیدم رفتم پایین
که آتی رو مشغول اشپزی دیدم یک شلوارک باب اسفنجی با تاپ سنجابی
خیر سرش از من 2 سالم بزرگ بود
پشت به من طوری که دید نداشتم به غذاش مشغول اشپزی بود
+چی درس میکنی؟
_(پوکر)تخم مرغ
+جدی؟
_من ایا با تو شوخی دارم(جدی،پوکر)
+نه والا
_اهم اهم(سرفه)بیا درست شد
رنگ از سرو صورتم پرید
وات؟؟
این تخم مرغه یا جیگر سوخته؟!
به قیافه خود آتاناز نگاه کردم صورتش سیاه شده بود و موهایی که انگار قبلا چتری زده بود چون بلند بود رو هوا بود
تخم مرغم که کاملا سوخته بود و حتی سگم نمیخورد اینو
ای بابا
با کلی ناامیدی و سرکوفت زدن به آتاناز که بلد نیستی یک تخم مرغ درست کنی زنگ زد پیتزا اوردن برامون
بعد خوردن پاشدم نگاه کردم دیدم ساعت 5 ما 6 باید اونجا باشیم پس بریم حاضر شم
یک تاپ یقه اصگی پوشیدم با شلوار بگ مشکی و چون الان پاییزه یک سوشیرت سورمه ای هم روش پوشیدم و گوشیم و هندزفری و گذاشتم تو جیبم خواستم ارایش نکنم
ولی مثل لولو شده بودم رفتم سمت لوازمم و یک کرم با ریمل خط چشم و یک رژ و رژ گونه قهوه ای زدم
و رفتم از پله ها پایین اتاق آتی پایین بود تیپشو زیر نظر گرفتم یک شلوار دم پا گشاد یخی با یک کت خوشگل صورتی و یک مینی اسکارف که به گردنش بسته بود و موهاشو که تا کمرش میومد باز گذاشته بود و ک ارایش خلی دخترونه و لایت کرده بود
_بسه دیگه بعبی خوردی منو
+اخه خوردنی هم نیستی
_مرض... خودمون باید بریم دنبال سودا
+اوکی ولی من ماشین میارم
_باجه
رفتیم و راننده پورشه قرمز جیگریمو اورد
اخه ننه قربونت بره ملوسک موش بخورتت اخه ترو
ادامه دارد.........
۶.۶k
۲۱ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.