فیک کوک
فیک کوک
عشق تدریجی
پارت 46
ویو ا.ت
اخههههه ننت قوبونت بره ملوسک
داشتم قربون صدقه متشینم میرفتم که با غرغرو نفرین هایی ک اتاناز کرد ترجیح دادم سریع سوار شیم بریم
سوار ماشین شدیم که قبل از کاری گوشیمو به ضبط ماشین وصل کردم و ماشینو روشن کردم و اهنگ مورد علاقمو پلی کردم :
{ تلخم همچو شراب
تو ببین حال مرا
قدحی پر بکن
سر بکش جان مرا
ای
عاشق
شده
این
دل :)
بگو
تو
میرسی
کی؟
که من همیشه
مستم:) }
(اهنگ مورد علاقه ادمین)
بعد کلی فاز گرفتن با آهنگ رفتیم در خونه سودا اینا
سودا اینا خانواده مذهبی داشتن و پدرش مسلمون بود و من همیشه عمو حاجی صداش میزنم
+سلااااااام سوداااااا
÷سلام عشقمممممممممممم
بعد مراسم ماچ و بغل و کتک راهی خونشون شدیم
+سلااااام بر جماعت ..... سلام عمو حاجی
%(خنده)سلام دخترم...
=عه ا.ت تویی خدایی هنوزم همون دختر 15 ساله ای
برگشتم سمت صدا اون......اون اسگل خودمون بورا بود
داداچ سودا جوون که 3 سالی از من بزرگتر بود و همه اتیش هارو ما سوزونویم اصلا پایه ها
داد زدم:
+بوراااااااااااااااا
و محکم خودمو انداختم ت بغلش
=دختره احمق اندازه گوریل وزن داره بیا پایین عنتر
+دلم برات تنگ شده بود داداش
=منم ابجی
خلاصه رفتیم و کلی با خاله و عمو احوال پرسی کردیم و بعد راهی شدیم بریم پیش جیمین و سوجون((*داداشا من بادم رف که کوک بابای هیونسو رو کشت پس اسمش عوض میشه))
که بورا هم نامردی نکرد و اومد چون میگف شما خوشگلا رو طور میکنن من حواسم باشه
ماهم دوساعت تو این ماشین اهنگ گوش کردیم و رسیدیم به مقصد که گفتم:
+مسافرین عری لطفا کمربند های خودتونو مثل انسان دادم میگم انسان نه گوریل باز کنین از به رامی خارج شوید وووووووووو از همه مهمتر درو ارام ببندید خوش امدید...
آتی گفت:
_از بالا ممبر بیا پایین داداچ
پیاده شدیم و به سمت بچها رفتیم و بغلشون کروم جمین که از گل ماجرا منو کوک خبر داشت با لبخند و نگاه غمگینی نگام میکرد
من همیشه بازیگریم خوب بود نقش بازی کردنم حرف نداشت همیشه تظاهر کردن به خوب بودن در حالی از داخل داشتم تیکه تیکه میشدم
این دیگه آدیه .... !
ادامه دارد........
داداچا چرا لایک و کامنت کم شده ... !؟
عشق تدریجی
پارت 46
ویو ا.ت
اخههههه ننت قوبونت بره ملوسک
داشتم قربون صدقه متشینم میرفتم که با غرغرو نفرین هایی ک اتاناز کرد ترجیح دادم سریع سوار شیم بریم
سوار ماشین شدیم که قبل از کاری گوشیمو به ضبط ماشین وصل کردم و ماشینو روشن کردم و اهنگ مورد علاقمو پلی کردم :
{ تلخم همچو شراب
تو ببین حال مرا
قدحی پر بکن
سر بکش جان مرا
ای
عاشق
شده
این
دل :)
بگو
تو
میرسی
کی؟
که من همیشه
مستم:) }
(اهنگ مورد علاقه ادمین)
بعد کلی فاز گرفتن با آهنگ رفتیم در خونه سودا اینا
سودا اینا خانواده مذهبی داشتن و پدرش مسلمون بود و من همیشه عمو حاجی صداش میزنم
+سلااااااام سوداااااا
÷سلام عشقمممممممممممم
بعد مراسم ماچ و بغل و کتک راهی خونشون شدیم
+سلااااام بر جماعت ..... سلام عمو حاجی
%(خنده)سلام دخترم...
=عه ا.ت تویی خدایی هنوزم همون دختر 15 ساله ای
برگشتم سمت صدا اون......اون اسگل خودمون بورا بود
داداچ سودا جوون که 3 سالی از من بزرگتر بود و همه اتیش هارو ما سوزونویم اصلا پایه ها
داد زدم:
+بوراااااااااااااااا
و محکم خودمو انداختم ت بغلش
=دختره احمق اندازه گوریل وزن داره بیا پایین عنتر
+دلم برات تنگ شده بود داداش
=منم ابجی
خلاصه رفتیم و کلی با خاله و عمو احوال پرسی کردیم و بعد راهی شدیم بریم پیش جیمین و سوجون((*داداشا من بادم رف که کوک بابای هیونسو رو کشت پس اسمش عوض میشه))
که بورا هم نامردی نکرد و اومد چون میگف شما خوشگلا رو طور میکنن من حواسم باشه
ماهم دوساعت تو این ماشین اهنگ گوش کردیم و رسیدیم به مقصد که گفتم:
+مسافرین عری لطفا کمربند های خودتونو مثل انسان دادم میگم انسان نه گوریل باز کنین از به رامی خارج شوید وووووووووو از همه مهمتر درو ارام ببندید خوش امدید...
آتی گفت:
_از بالا ممبر بیا پایین داداچ
پیاده شدیم و به سمت بچها رفتیم و بغلشون کروم جمین که از گل ماجرا منو کوک خبر داشت با لبخند و نگاه غمگینی نگام میکرد
من همیشه بازیگریم خوب بود نقش بازی کردنم حرف نداشت همیشه تظاهر کردن به خوب بودن در حالی از داخل داشتم تیکه تیکه میشدم
این دیگه آدیه .... !
ادامه دارد........
داداچا چرا لایک و کامنت کم شده ... !؟
۸.۳k
۲۱ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.