رمان رویای من

رمان رویای من

فصل دوم

پارت ۳۲

دیانا، روز اول تو دانشگاه دیدمت گفتم من عمراً بتونم اینو یکاری کنم

ارسلان، چرا 😂

دیانا، انقدر که جدی بودی که

ارسلان، من

دیانا، نه عمم

ارسلان، آها میگم

دیانا، ولی خدایی یه جوری رفتار میکردی انگار زن داری آنقدر سنگین بودی

ارسلان، چیه مگه من دلم میخواد برای اونی که عاشقشم ملوس باشم وا بدم

دیانا، میگم عاشق آدم درستی شدم اینه ها

ارسلان، خوب بریم تاج گلتو بگیریم

دیانا، اوکی

ارسلان،سوار ماشین شدیم رفتیم به همون پاساژه ماشین و پارک کردم رفتم تو همون مغازه

فروشنده، سلام بفرمایید اینم سفارشتان

دیانا، ممنون

ارسلان، حساب کردم اومدیم بیرون از مغازه
دیدگاه ها (۲)

رمان رویای من فصل دوم پارت ۳۳دیانا 'آخ بدو منو ببر آرایشگاه ...

رمان رویای من فصل دوم پارت ۳۴ارسلان، منم رفتم آرایشگاه و کا...

پروفایل جدید 😍گم مون نکنید قشنگا🌹اصکی از پروفایل ممنوع❌️❌️

رمان رویای من فصل دوم پارت ۳۱ارسلان، رو حساب اینکه شما رو ان...

رمان بغلی من پارت ۱۰۱و۱۰۲و۱۰۳ارسلان: دیانا دیانا: بله جایی و...

: دختر خاله تهیونگ با صدای بلند خندید و گفت اینو از تو سطل ا...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط