اگر شهر
اگر شهر
مالِ من بود
در هر خيابانش
يك بغل فروشي
تأسيس ميكردم ...
كه اگر پاييز بود و نمِ باران و
يك دنيا برگِ زردِ ريخته از درخت
و يك دل كه پر از دلتنگي ست
جايي باشد براي دقيقه اي
در آغوش كشيده شدن
و ثانيه اي آرامش
و لحظه اي امنيت...
آري من اگر بودم،
به جاي اين همه درمانگاه
و مريض خانه،
در هر خيابان
فقط يك بغل فروشي ميزدم
و تمام...
مالِ من بود
در هر خيابانش
يك بغل فروشي
تأسيس ميكردم ...
كه اگر پاييز بود و نمِ باران و
يك دنيا برگِ زردِ ريخته از درخت
و يك دل كه پر از دلتنگي ست
جايي باشد براي دقيقه اي
در آغوش كشيده شدن
و ثانيه اي آرامش
و لحظه اي امنيت...
آري من اگر بودم،
به جاي اين همه درمانگاه
و مريض خانه،
در هر خيابان
فقط يك بغل فروشي ميزدم
و تمام...
۴.۱k
۰۶ آبان ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.