این ادیتو خیلی دوست دارم

این ادیتو خیلی دوست دارم..
.
رویایَم این بود که کسی مرا دوست بدارد و من ، بی آنکه هراس از آینده‌اش داشته باشم بی‌باک چشمانم را ببندم و در پی‌اش راه رَوَم ؛ رویایَم این بود که ترس هایِ کودکی‌اَم ، کمبود هایی که پدرم بر شانه‌هایَم نهاده بود و تمامیِ احساساتی که هیچگاه نباید در من شکل میگرفت را بر زمین بی‌اندازم و با خنده‌هایی که عطر زندگی دارد دوان دوان با دیوانه‌ای همچون خودم در ساحل بِدَوَم ؛ رویایَم این بود که احساساتی که انسان ها از آنان دم میزنند را حس کنم ؛ رویایَم این بود که عشق را تنها در نوشته‌هایَم یافت نکنم... . زمانی.. در دور دست هایِ خاطراتم آرزو میکردم که ای کاش رویاهایِ دیرینه‌ام را از یاد نبرم ، که ای کاش در آینده آنها تنها یک رویا نباشند ؛ اما حال از آینده ای که در آن زندگی میکنم پیامی دارم ؛ که من شکست خوردم ، هیچ یک از آنها معنایی پیدا نکرده و من تنها در خلئ بیش زندگی نمیکنم.
دیدگاه ها (۰)

میگفتند رفتن‌هایِ واقعی هیچگاه خبر نمیدهند ؛ زمانی که به خود...

ای عزیز تر از جانم ؛ میدانم که از برایِ تو سرد شده‌ام ، همان...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط