تایمی که کوك خسته بود تهیونگ با چشمای نگران همش برمیگشت س
تایمی که کوك خسته بود تهیونگ با چشمای نگران همش برمیگشت سمتش تا چِکِش کنه 🥺 و وقتی جونگکوک بیخیال اطراف میشه دست ته رو میگیره و سرش رو میذاره رو شونهی مکان امنش :› تهیونگ هم سرش رو میچسبونه بهش تا بهش بفهمونه کنارشه و حواسش بهش هست🫠
۱.۵k
۱۲ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.