چند پارتی برادر سختگیر و وحشی من...

p54
اول https://wisgoon.com/p/J1GE6B7N81/ رو بخون
تهیونگ ویو
وقتی که ا،تو دیدم خوشحال شدم اما این رفتار رو با ا.ت...حس کردم مرخرف ترین ادمم چطور جرعت کرده مرتیکه به ا.ت دست بزنه؟به جونگکوک خبر دادم که ا.ت رو پیدا کردم بیا کمک اگه چیزی شد ا،تو فراری بده
تهیونگ: باورم نمیشه باز هم باید با این قاچاقچیا درگیر شم...هوففف شرکت کم نداشت اینم اضاف شد
با بیرون رفتن مرد یواشکی وارد اتاق شدم

ا.ت: کیم تهیونگ!
تهیونگ: هیس(اشاره کرد ساکت باشه)
ا.ت سرشو به معنی قبول تکون داد و تهیونگ کنارش نشست تا دست و پاش رو باز کنه که یهو کسی پشتش ظاهر شد(... : تهیونگ)
ته با کنجکاوی به پشت برگشت و متوجه کوک شد
ته: چرا صداتو اینجوری میکنی؟(اروم)
جوگکوک: بیان(شرمنده)

تهیونگ سعی میکرد دستای ا،تو باز کنه و جونگکوک سعی داشت پاهاشو باز کنه
ا.ت: چرا امدی(اروم)
تهیونگ: بعدا حرف می‌زنیم(اروم)
ا.ت: من الان جوابمو میخوام
تهیونگ: هیس مگه نمیبینی کجایی(اروم)
ا.ت خواست حرف بزنه که تهیونگ سریع تو گوشش گفت
ته: نزار به روش خودم ساکت کنم(بوس رو گوشش)
جونگکوک: باز نمیشه(اروم)
تهیونگ هوفی کشید شاید اگه یکم سوختگی پیش میومد بهتر از اینجا بودنه فندکشو در و زیر طناب گرفت
ا.ت: میسوزه(اروم)
ته: خواهش میکنم یکم تحمل کن(اروم)
سوختن گوشت دست ا.ت رو شعله بدجور دردناک بود و تقریبا هم داست کارشون تموم میشد تا صدای گریه ا.ت خواست در بیاد تهیونگ لباشو چسبوند به لبای ا.ت و شروع کرد بوسیدنش و بقیه طنابا رو با کشیدن و زور پارشون کرد و فندکو داد کوک

جونگکوک ویو
عاشق این پسرم جلو من داره اینکارو میکنه حیف که الان وقتش نیس وگرنه یه پدری ازش اتیش میزدم که تا آخر عمر فلج باشه

ا.ت ویو
با باز شدن دستم سعی کردم تهیونگ رو کنار بزنم اما زورم نمی‌رسید و اونم صورتمو گرفته بود و جوری منو میبوسید که حس میکردم یه لایه از پوستم رفت اما بازم سوزش دستم شدید بود

چندی نگذشت که مرد برگشت ولی هنوز طنابای پاهای ا.ت باز نشده بود
مرد:شما احمقا کی هستید
جونگکوک: شت

تهیونگ بوسه آخر رو گذاشت و با یه پوزخند و شیطنت تو چشماش به ا.ت چشمک زد جوری که قلب ا.ت دوباره لرزید
ا.ت: عوضی(زمزمه و خجالت)
تهیونگ بلند شد و دستاش رو کرد تو جیبش و رفت تا رو به روی مرد قرار گرفت
تهیونگ: احمق؟
مرد:ک...کی...کیم تهیونگ؟؟؟
ته: اوا از کجا شناختی؟
مرد:یا تو عوضی
خواست به تهیونگ مشت بزنه که تهیونگ دستشو گرفت و تا پشت کمرش چرخوند و تو گوش مرد گفت
ته: جواب من چی میشع؟
مرد: تو..تو..کثافت
تهیونگ مرد رو رها کرد و با سه تا مشت هم زمان افتاد رو زمین
ته دستاش رو تو جیب شلوارش برد پاشو رو شکم مرد گذاشت و فشار داد
تهیونگ: از کجا منو میشناسی؟
مرد: از..ازت دزدی کردم
تهیونگ: اح..پس تو همون قاچاقچی سریشه هستی..اوکی
۸۰❤️💔🌚
دیدگاه ها (۴۸)

@lia.army_3

بیاکپشن

اول توضیح

چند پارتی برادر سختگیر و وحشی من...

"سرنوشت "p,36...۱۰ مین بعد ....ا/ت : بریم تو ؟ سرده....کوک :...

پارت 10 بادیگارد رفت بیرون و جعبه رو باز کردم دیدم یه لباس خ...

love Between the Tides²⁷بهش ضربه میزدم ولی ولم نمیکرد ادامه ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط