وقتی پسر قلدر مدرسه مدام اذیتت میکنه...

PART THIRTY

ا.ت: چیکار
ته: گوشیشو برداشت و یه مدل مو رو نشونش داد
ته: اینو بزن در ضمن کتونی یا پاشنه بلندم نبوش و یه لباس خنگ و دامنی بپوش[اسلاید بعد]
ا.ت: چرا الان من باید اینکارو بکنمممم؟(بلنددد)
تهیونگ پوزخندی زد و به در قفل اشاره کرد و چونه ا،تو به خودش نزدیک کرد
ته: چون من میگم دختر
ا.ت: نمیخوام
تهیونگ نزدیک گوش ا.ت شد
ته: در ضمن لی نپوش....نمیتونم جلو خودمو بگیرم
ا.ت سرشو عقب برد
ا.ت: ساکت شوووووو
تهیونگ مشتاق توی گردن ا.ت رفت و مارکش کرد که اح های ا.ت داشت کار دستشون میداد پس تهیونگ سعی کرد منظور اصلی رو برسونه
ته: همین الان که لی تنته داره هی زورم مکنه که یکاری لا بدن قشنگت بکنم
ا.ت جیغ خفیفی کشید
ا.ت: باشهههه میپوشم در رو باز کن
تهیونگ در رو باز کرد و به ا.ت گفت صبر کنه از توی صندوق عقب ماشین ساک ا.ت رو برداشت و در رو دوباره قفل کرد و ا.ت توی ماشین موند و تهیونگ از پشت شیشه گفت
ته: من به تو اعتماد ندارم میری میچرخید میفهمی کجاییم
چمدون رو توی اتاق مخصوص گذاشت و کوک و جیمین رو از توی ویلا کلا بیرون کرد
ته: تا وقتی من نگفتم تو نمیان
به سمت ماشین رفت و ا.ت رو پیاده کرد و بردش تو ویلا و تا ا.ت امد چیزی بگه در رو بست و قفل کرد
ته: کلا ۱۵ دقیقه وقت داری آماده شی وگرنه تا آخر امروز در روت بسته میمونه
ا.ت: زر نزن در رو باز کنننن
ته: از الان شروع شد...تو گه میدونی من شوخی ندارم
ا.ت هوفی کشید و نشست رو صندلی جلو اینه و شروع کرد به درست کردن موها چون موهاش تاب داشت برای اون مدل راحتر بود و نیازی نبود که بخواد با اتو در بباره....چمدونشو باز کرد و یه تا لباسو جلوش گذاشت..از اونجایی که نمیخواست ابرو ریزی شه یکی از لباسا که لی بودنو کنار گذاشت....لباس باید خنک میبود و وقت نبود...همینجوری یکی برداشت و پوشید و در زد[اسلاید ۳]
ا.ت: تموم شد
ته: او ماشالا سرعت ۵ دقیقه مونده
ا.ت: بزار یه آرایش ریز بکنم
ته: فک نکنم نیازی باشه
ا.ت: عه صب کن...
تینتی رو لباش زد و سوسکی لباشو چند درجه روشن کرد و خط چشم و سایه خیلی ریزی زد خودش باورش نمیشد اینقدر خوب باشه
صدای باز شدن در امد و تهیونگ همونجوری که رو ساعت مچش نگاه میکرد گفت
ته: بیخیال بابا آرایش.....(نگاهش به ا.ت افتاد)
ا.ت: خب؟آرایشم خیلی نبود ولی کامل شد
تهیونگ با یه دستش همونجوری که به ا.ت خیره بود در رو بست و حجوم برد به سمت لبای ا.ت و گردنش فقط میبوسید و مک میزد و ا.ت رو میپرستید هرچند که چیز جدیدی نبود
ا.ت: بسههه(خنده)بیا بریم من هنوز نمیدونم کجاییم
تهیونگ سه تا بوسه آخر رو روی گونه‌ای ا.ت گذاشت و جوری بغلش کرد که پاهای ا.ت از زمین کنده شد
ته: بریم خوشگل خانوم
با هم رفتن بیرون و تهیونگ رو به کوک و جیمین گفت حالا میتونن برن تو ویلا پیش دوس دختراشون جوری که ا.ت خو...
۴۰❤️
دیدگاه ها (۱۶)

وقتی پسر قلدر مدرسه مدام اذیتت میکنه...

https://harfeto.timefriend.net/17290134450860

وقتی پسر قلدر مدرسه مدام اذیتت میکنه...

وقتی پسر قلدر مدرسه مدام اذیتت میکنه...

اولین مافیایی که منو بازی داد. پارت۱۸

شوهر دو روزه. پارت۷۴

خوندن بدون لایکو کامنت حرامه.you and me P20که ناگهان تهیونگ ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط