وقتی دوست داداشت بود....
وقتی دوست داداشت بود....
🦋Part:24🦋
"30مین بعد"
کوک:یسس من بردمممم
هانا:اه
کوک:دوباره بریم؟!
هانا:آره آره"ذوق"
کوک:اوکی"خنده"
"10مین بعد"
کوک:یسس بردممم
هانا:"زد زیر گریه"
کوک:وای چته تو؟!
هانا:نمیدونم چم شده"اشکاشو پاک میکنه"
هانا:شتت پر*یود شدم"تو ذهنش"
هانا سریع بلندشد رفت تو اتاقشو بله....👌🗿
"1 هفته بعد"
ته:یوجینن کی میای پسس
یوجین:اومدمممممم
ته:واو چه خوشگل شدی
یوجین:شماهم جذاب شدین
ته:"دستشو دراز میکنه به سمت یوجین"بیا بریمم
یوجین:اومدممم
"رفتن تو ماشین"
کوک:هانا کجایی؟
هانا:من نمیاممم
کوک:عهه براچی نمیای؟!
هانا:من دوست ندارم
کوک:بیا من هستم
هانا:واقعاا؟!
کوک:آره واقعا"خنده"
کوک:لباساتو پوشیدی؟!
هانا:آره
کوک:پس بیا بریم
هانا:اوکیی
"ویو اتاق ترس"
هانا:وویی چقدر اینجا کثیفه
کوک:امم به پشت سرت اصلا نگاه نکن فقط یواش همراه من بیا
هانا:"کرمش گرفت به پشت سرش نگاه کرد"
هانا:جیغ*"پرید بغل کوک"کوک من میترسمم
کوک:عه ترس نداره
یوجین:جات خوبه اون بالا؟!"خنده"
ته:بیا پایین بینم"اخم"
هانا:اومدم پایین"خنده ضایع"
"ویو هانا"
ته و یوجین خیلی سریع داشتن میرفتن
یعنی جلوی ما بودن.
منم چون میترسیدم دستمو دور دستای کوک حلقه کردم
که دیدم نگام کرد
کوک:کوچولو؟میترسی؟
هانا:ترسناکه آخه نگ....جیغ*
کوک:آخ گوشم
هانا:ببخشیددد
"خونه"
یوجین:خیلی حال داده بودد
ته:اوهومم خیلی
هانا:آره خیلی حال داده بود خاک تو سرتون ریدم تو خودم انقدر ترسناک بود"زیر لب"
"نکته:هانا و کوک کنار هم رو یه مبل جدا نشستن"
"یوجین و ته هم باهم رو یه مبل جدا نشستن"
کوک:"داره میخنده"
ته:به چی میخندی؟!
کوک:هیچی"خنده"
هانا:حرفامو شنیدی؟!"آروم"
کوک:"سرشو بالا پایین میکنه"
هانا:من برم بالا
هانا میخواست بره که یکدفعه.....
چطورین کیوتامم
ببخشید دیر گذاشتم.
من بیرون بودم و اومدم خونه خسته بودم خوابم برد تاا الان:))
الان براتون چندتا پارت میزارممم
🦋Part:24🦋
"30مین بعد"
کوک:یسس من بردمممم
هانا:اه
کوک:دوباره بریم؟!
هانا:آره آره"ذوق"
کوک:اوکی"خنده"
"10مین بعد"
کوک:یسس بردممم
هانا:"زد زیر گریه"
کوک:وای چته تو؟!
هانا:نمیدونم چم شده"اشکاشو پاک میکنه"
هانا:شتت پر*یود شدم"تو ذهنش"
هانا سریع بلندشد رفت تو اتاقشو بله....👌🗿
"1 هفته بعد"
ته:یوجینن کی میای پسس
یوجین:اومدمممممم
ته:واو چه خوشگل شدی
یوجین:شماهم جذاب شدین
ته:"دستشو دراز میکنه به سمت یوجین"بیا بریمم
یوجین:اومدممم
"رفتن تو ماشین"
کوک:هانا کجایی؟
هانا:من نمیاممم
کوک:عهه براچی نمیای؟!
هانا:من دوست ندارم
کوک:بیا من هستم
هانا:واقعاا؟!
کوک:آره واقعا"خنده"
کوک:لباساتو پوشیدی؟!
هانا:آره
کوک:پس بیا بریم
هانا:اوکیی
"ویو اتاق ترس"
هانا:وویی چقدر اینجا کثیفه
کوک:امم به پشت سرت اصلا نگاه نکن فقط یواش همراه من بیا
هانا:"کرمش گرفت به پشت سرش نگاه کرد"
هانا:جیغ*"پرید بغل کوک"کوک من میترسمم
کوک:عه ترس نداره
یوجین:جات خوبه اون بالا؟!"خنده"
ته:بیا پایین بینم"اخم"
هانا:اومدم پایین"خنده ضایع"
"ویو هانا"
ته و یوجین خیلی سریع داشتن میرفتن
یعنی جلوی ما بودن.
منم چون میترسیدم دستمو دور دستای کوک حلقه کردم
که دیدم نگام کرد
کوک:کوچولو؟میترسی؟
هانا:ترسناکه آخه نگ....جیغ*
کوک:آخ گوشم
هانا:ببخشیددد
"خونه"
یوجین:خیلی حال داده بودد
ته:اوهومم خیلی
هانا:آره خیلی حال داده بود خاک تو سرتون ریدم تو خودم انقدر ترسناک بود"زیر لب"
"نکته:هانا و کوک کنار هم رو یه مبل جدا نشستن"
"یوجین و ته هم باهم رو یه مبل جدا نشستن"
کوک:"داره میخنده"
ته:به چی میخندی؟!
کوک:هیچی"خنده"
هانا:حرفامو شنیدی؟!"آروم"
کوک:"سرشو بالا پایین میکنه"
هانا:من برم بالا
هانا میخواست بره که یکدفعه.....
چطورین کیوتامم
ببخشید دیر گذاشتم.
من بیرون بودم و اومدم خونه خسته بودم خوابم برد تاا الان:))
الان براتون چندتا پارت میزارممم
۱۱.۱k
۳۰ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.