رمان:من ارباب توعم
رمان:من ارباب توعم
ارسلان: اوکی
دیانا:ارسلان
ارسلان:......
دیانا: پیشت ارسلان
ارسلان:.....
دیانا: ارسلااااااننننن
ارسلان: ها؟ها؟جونم؟چیشده؟
دیانا:هیچی اروم باش
ارسلان: اوکی
دیانا: خوبییی؟
ارسلان:ها اره اوکیم
دیانا: باشه
ارسلان:پاشو بریم بخابیم
دیانا: باش بریم
فردا صبح💜🤍
دیانا:با صداهای ارسلان بیدار شدم
ارسلان: صبح بخیر خوابالو خانم
دیانا: صب توعم بخیر نیکا کووو؟؟؟
ارسلان؛ پایینه
دیانا: متین نیومده دیگه مگه نهه؟
ارسلان: نه نیومده
دیانا:اوکیی
ارسلان:پاشو ببینم خانم کوچولو دست و صورتت رو بشور ساعت ۶ بریم فرودگاه
دیانا:باشه
ارسلان: دستشو کشیدم و با یه حرکت بلندش کردم
دیانا:اوفف بریم پایین
ارسلان: بریم
دیانا: من میرم دستشویی تو برو من میام
ارسلان:باش بیا
دیانا:......
خب بوز بای💜🦇🦉🤍
ارسلان: اوکی
دیانا:ارسلان
ارسلان:......
دیانا: پیشت ارسلان
ارسلان:.....
دیانا: ارسلااااااننننن
ارسلان: ها؟ها؟جونم؟چیشده؟
دیانا:هیچی اروم باش
ارسلان: اوکی
دیانا: خوبییی؟
ارسلان:ها اره اوکیم
دیانا: باشه
ارسلان:پاشو بریم بخابیم
دیانا: باش بریم
فردا صبح💜🤍
دیانا:با صداهای ارسلان بیدار شدم
ارسلان: صبح بخیر خوابالو خانم
دیانا: صب توعم بخیر نیکا کووو؟؟؟
ارسلان؛ پایینه
دیانا: متین نیومده دیگه مگه نهه؟
ارسلان: نه نیومده
دیانا:اوکیی
ارسلان:پاشو ببینم خانم کوچولو دست و صورتت رو بشور ساعت ۶ بریم فرودگاه
دیانا:باشه
ارسلان: دستشو کشیدم و با یه حرکت بلندش کردم
دیانا:اوفف بریم پایین
ارسلان: بریم
دیانا: من میرم دستشویی تو برو من میام
ارسلان:باش بیا
دیانا:......
خب بوز بای💜🦇🦉🤍
۱۳.۵k
۱۲ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.