خستـه ام از زنـدگی امـا جوانی میکنم
خستـه ام از زنـدگی امـا جوانی میکنم
دفتـرم را می گشایم شعرخوانی میکنم
دفتـرِ شعـرم سفید است و میانِ برگها
مـن هنـوزم نامِ او را گُل فشانی میکنم
عشقِ خود با او روایت کرده ام اما دگر
دفتـرم را کُنجِ گنجه بـایگانـی می کنم
من برای دردو رنج وغصه های عاشقی
اشکهـا می ریـزم و بـا غم تبانی میکنم
رفته عمری و هنـوزم من برای وصلِ او
رو بـه درگـاه و دعـای آسمـانی میکنم
دفترم را می بَرم باخود از این دنیا ولی
قصـهٔ ایـن عـاشقی را جاودانی میکنم...
#خاصترین
دفتـرم را می گشایم شعرخوانی میکنم
دفتـرِ شعـرم سفید است و میانِ برگها
مـن هنـوزم نامِ او را گُل فشانی میکنم
عشقِ خود با او روایت کرده ام اما دگر
دفتـرم را کُنجِ گنجه بـایگانـی می کنم
من برای دردو رنج وغصه های عاشقی
اشکهـا می ریـزم و بـا غم تبانی میکنم
رفته عمری و هنـوزم من برای وصلِ او
رو بـه درگـاه و دعـای آسمـانی میکنم
دفترم را می بَرم باخود از این دنیا ولی
قصـهٔ ایـن عـاشقی را جاودانی میکنم...
#خاصترین
۴.۹k
۱۴ اسفند ۱۴۰۰
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.