فصل دو من هفت تا ددی دارم ❤🚫
#part_۳7
لبخندی زدم و ادامه دادم:شدن هفتا فرشته...دلیل وجودش ولی دختر یه نینی کوچولو داشت توی شکمش از جنس هفت نفرشون بنظرت میتونست رهاش کنه.؟!
ماروین:مگه بچه ی خودشون نبود چرا نمیخواستنش
من:دختر کوچولو یدونه نه دوتا نینی توی شکمش داشت اما نگه داشتن یکیشون شد از دست دادن اون یکی
ماروین:یعنی ممکنه اون یکی وجود داشته باشه
من:یوری دروغ نمیگه
صدای ماروین خش دار شد و پرسید:اگه...اکه.. اگه دختر دوباره برگرده عقب بازم دوباره اون بچه رو انتخاب میکنه
دستشو محکم فشردم و گفتم:اگه صدبار برگرده بازم انتخابش بچه شه
با چکیدن اشک از چشای ماروین چشام گرد شد باورم نمیشد بازم توی چشای عسلیش جمع شدن اشک رو ببینم
ماروین:مامان ترکم نکن من من من میترسم میترسم دوباره تنها شم خیلی درد داشت مامان...من خیلی میترسیدم
با بلند شدن صدای هق هقش سریع بقلش کردم و همراهش اشک ریختم...
نویسنده #ANIL
@dady_2021
لبخندی زدم و ادامه دادم:شدن هفتا فرشته...دلیل وجودش ولی دختر یه نینی کوچولو داشت توی شکمش از جنس هفت نفرشون بنظرت میتونست رهاش کنه.؟!
ماروین:مگه بچه ی خودشون نبود چرا نمیخواستنش
من:دختر کوچولو یدونه نه دوتا نینی توی شکمش داشت اما نگه داشتن یکیشون شد از دست دادن اون یکی
ماروین:یعنی ممکنه اون یکی وجود داشته باشه
من:یوری دروغ نمیگه
صدای ماروین خش دار شد و پرسید:اگه...اکه.. اگه دختر دوباره برگرده عقب بازم دوباره اون بچه رو انتخاب میکنه
دستشو محکم فشردم و گفتم:اگه صدبار برگرده بازم انتخابش بچه شه
با چکیدن اشک از چشای ماروین چشام گرد شد باورم نمیشد بازم توی چشای عسلیش جمع شدن اشک رو ببینم
ماروین:مامان ترکم نکن من من من میترسم میترسم دوباره تنها شم خیلی درد داشت مامان...من خیلی میترسیدم
با بلند شدن صدای هق هقش سریع بقلش کردم و همراهش اشک ریختم...
نویسنده #ANIL
@dady_2021
۳۶.۷k
۲۵ آذر ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.