قرار ما
قرار ما
فصل انگور بود
فصل خوشه چینی بادهای مست
در سایه سار تاک های وحشی...
اینک
که چیده اند
خوشه های سیاه انگور را
_باغداران_
نگاهم را
در جاده ها گم کرده ام
شرابی موهایم
باد را مست کرده
و قلبم
چون یاقوتیِ سرخی
در دستان باغبان
از هیجان می لرزد...
تو دیر کردی
انگورها شراب شدند
درختان ، عریان
و رز های قرمزی
که از باغ همسایه چیده بودم
در نگاهم پژمردند...
تو نخواهی آمد، میدانم
مرگ اما
با شاخه ای رز سفید
پشت در است...
فصل انگور بود
فصل خوشه چینی بادهای مست
در سایه سار تاک های وحشی...
اینک
که چیده اند
خوشه های سیاه انگور را
_باغداران_
نگاهم را
در جاده ها گم کرده ام
شرابی موهایم
باد را مست کرده
و قلبم
چون یاقوتیِ سرخی
در دستان باغبان
از هیجان می لرزد...
تو دیر کردی
انگورها شراب شدند
درختان ، عریان
و رز های قرمزی
که از باغ همسایه چیده بودم
در نگاهم پژمردند...
تو نخواهی آمد، میدانم
مرگ اما
با شاخه ای رز سفید
پشت در است...
۱۰.۲k
۳۰ مرداد ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۱۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.