یک جایی از فیلم دلچسب "پیشنهاد
یک جایی از فیلم دلچسب "پیشنهاد
بی شرمانه" راننده ی مرد ثروتمندی که از زن محبوبش گذشته و زن را روا داشته به سمت مردی برگردد که عاشقانه دوستش دارد، از مرد می پرسد بعد از این همه وقت تنهایی ، حالا که دلت پیش کسی لرزید، چرا گذاشتی برود؟
مرد ثروتمند با بازی عالیجناب رابرت ردفورد لبخند تلخی می زند و جمله ای می گوید شبیه به این : هیچ وقت نمی تواند طوری که به آن مرد نگاه می کرد به من نگاه کند ...
گاهی وقتها به نظرم می آید همه حرفها را پیش تر در فیلمها و کتابها زده اند ، به زبانی سلیس و وزین و ماندنی و بهتر از واژه باف های درجه چندی مثل من ...
مردها خوب می دانند چه درد عمیقی است وقتی به زنی که دوستش داری و دلت را لرزانده نگاه کنی که محو تماشای مرد دیگری شده و خوب بدانی این زن ، این دلبر ، این جان جهان هرگز به تو آن گونه نگاه نخواهد کرد که حالا همه جانش چشم شده و دارد با عطش و اشتیاق به آن مرد خوشبخت که تو نیستی نگاه میکند ...
سهمت همین است که بایستی به تماشا، دل خوش کنی به این که شاید حالا نه دلبرانه ، اما به تو هم نگاه کرد...
محو تماشای دلبرک باشی که محو تماشای دلبرش شده و بی خبر بمانی که جهانی محو تماشای دیوانگی های توست طفلک تنها ...
نه این دنیا برای همه گرد نیست ، برای برخی آدمها ، دنیا خط باریک تیغداری است که تمام عمر روی آن می دوند ، زخم می خورند ، درد می کشند و هرگز به کسی و جایی که دوست دارند نمی رسند ...
می دوند ، به نیت جنون ، قربته الی الزوال ...
بی شرمانه" راننده ی مرد ثروتمندی که از زن محبوبش گذشته و زن را روا داشته به سمت مردی برگردد که عاشقانه دوستش دارد، از مرد می پرسد بعد از این همه وقت تنهایی ، حالا که دلت پیش کسی لرزید، چرا گذاشتی برود؟
مرد ثروتمند با بازی عالیجناب رابرت ردفورد لبخند تلخی می زند و جمله ای می گوید شبیه به این : هیچ وقت نمی تواند طوری که به آن مرد نگاه می کرد به من نگاه کند ...
گاهی وقتها به نظرم می آید همه حرفها را پیش تر در فیلمها و کتابها زده اند ، به زبانی سلیس و وزین و ماندنی و بهتر از واژه باف های درجه چندی مثل من ...
مردها خوب می دانند چه درد عمیقی است وقتی به زنی که دوستش داری و دلت را لرزانده نگاه کنی که محو تماشای مرد دیگری شده و خوب بدانی این زن ، این دلبر ، این جان جهان هرگز به تو آن گونه نگاه نخواهد کرد که حالا همه جانش چشم شده و دارد با عطش و اشتیاق به آن مرد خوشبخت که تو نیستی نگاه میکند ...
سهمت همین است که بایستی به تماشا، دل خوش کنی به این که شاید حالا نه دلبرانه ، اما به تو هم نگاه کرد...
محو تماشای دلبرک باشی که محو تماشای دلبرش شده و بی خبر بمانی که جهانی محو تماشای دیوانگی های توست طفلک تنها ...
نه این دنیا برای همه گرد نیست ، برای برخی آدمها ، دنیا خط باریک تیغداری است که تمام عمر روی آن می دوند ، زخم می خورند ، درد می کشند و هرگز به کسی و جایی که دوست دارند نمی رسند ...
می دوند ، به نیت جنون ، قربته الی الزوال ...
۲۳.۹k
۰۳ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.