به تو نگاه می کردم که لبخند می زدی و می رقصیدی و رنگ پوست
به تو نگاه میکردم که لبخند میزدی و میرقصیدی و رنگ پوستت دلخواه بود و انگشتان باریک بلندت لیوان شراب را به لمسی ظریف خوشبخت کردهبود و کمر برهنهات وسوسههای بوسهها را زنده میکرد، و خوشبخت بودم که نگاهت میکردم ...
مرا یادت هست؟
مرا یادت هست؟
۱۷.۵k
۰۲ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.