دفترچهغم

^°{دفترچه.غم}^°
part7
^دیانا^
میزو جمع کردمو به سمت اتاق رفتم که صدای ایفون اومد به سرعت به سمت ایفون رفتم
+بله؟
-منم دیانا خانم
+اعا محراب خوبیی بیا بالا
درو زدم
ارسلان+کی بود؟
-محراب
اخمی کردو رفت به سمت در
اعتراف کنم از اخمش مص‌ صگ میترسیدممم
^ارسلان^
محراب
+سلام ارسلان خان
+چر اومدی؟
-دلم تنگ شده بود برت
+بیا زر زدنو تموم کن بنال
-خو گفتم شاید نیای دیانا..
دیانا+کی چیشده کجا نیام؟؟؟؟
بدون اختایار صدام بالا رف
-خفهه دیانا برو با نیکا اماده شووو
^دیانا^
با اینکه چیزی نشده بود اما سرم داد زدد نمیدونم چرا بغضی ب گلوم چنگ زد سریع به سمت اتاق رفتمو جوری که نزدیک بود در کنده شه درو بستمو
ب سمت حموم رفتم
.......
حمایت.نموکونین.هنو.اولشه.اینقد.ک.کرمم.بریزمم.توشش++++
دیدگاه ها (۰)

^°{دفترچه.غم}^°part۸می خواستم به نیکا بگم حولمو بده که یادم ...

نری.قلبتو.دفن.کنی..!++++

^°{دفترچه.غم}^°part6^دیانا^بیاین ناهارنیکا+به عروسم چه پخته؟...

رمان بغلی من پارت۱۰۹و۱۱۰و۱۱۱ ارسلان: لبخند خبیثی رو لبم نشست...

رمان بغلی من پارت های ۸۶و۸۷و۸۸ارسلان: من که باورم نمیشه دیان...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط