گوشی را می گذارد روی قلبم و به گوشه سمت راست میزش خیره می
گوشی را می گذارد روی #قلبم و به گوشه سمت راست میزش خیره می شود. حالتی شبیه تمرکز. من هم #تمرکز می کنم. خدا #خدا می کنم صداهای اضافی قلبم را نشنود‼️ این خوب نیست که قلب آدم از همه #رازهای آدم خبر دارد و می تواند آنها را #فاش کند، حالا یا با سرخی گونه ها، یا با لرزش صدا، یا با #خیسی_چشمها و یا با #ضربانش .
گوشی را لیز می دهد به سمت چپ قفسه #سینه_ام، دستور می دهد یک #نفس عمیق بکشم. #آه می کشم. فکر می کنم احتمالا خودش هم که نفهمد، گوشی اش می فهمد که از سینه آدمهای #رنج دیده، چیزی جز آه تراوش نمی کند، نفس عمیق که جای خود دارد، حکم غلط زیادی ست‼️
می گوید چیزی نیست، #قلبت کمی #خسته است. حدس زدم آن «چیزی نیست» حقارت آمیز را دکترگفت و «قلب خسته » را گوشی اش.
با اینحال دوست داشتم میزش را دور بزنم و ببوسمش. آنهم چندین بار! اگر می گفت #ضربان قلبت بالاست یا می گفت آریتمی داری آنقدر ممنون دارش نمی شدم که از خستگی قلبم گفت.
دوست داشتم بگویم، آقای دکتر آدمهای کمی هستند که می فهمند قلب خسته داشتن یعنی چه! نه به خاطر اینکه دکتر نیستند یا گوشی ندارند، آدمها اساسا به یکدیگر گوش نمی دهند. آدمها به آنچه در سینه ها می گذرد اهمیتی نمی دهند.آدمها یاد نگرفته اند صدای
قلب یکدیگر را بشنوند.
می گوید برایت #آرام_بخش می نویسم و یک هفته استراحت. می گویم چیزی بنویس که #غم ی را که در قلبم دارم از بین ببرد. چیزی بنویس که #خاطرات را در رگهای مغزم رقیق کند و بشوید ببرد. چیزی بنویس که فراموش کنم. چیزی که شب بخوابم و صبح همان آدم قبل باشم. آٔدم قبل از خاطرات، آدم قبل این غم، آدم قبل از او ....
#راس_ساعت_هیچ
گوشی را لیز می دهد به سمت چپ قفسه #سینه_ام، دستور می دهد یک #نفس عمیق بکشم. #آه می کشم. فکر می کنم احتمالا خودش هم که نفهمد، گوشی اش می فهمد که از سینه آدمهای #رنج دیده، چیزی جز آه تراوش نمی کند، نفس عمیق که جای خود دارد، حکم غلط زیادی ست‼️
می گوید چیزی نیست، #قلبت کمی #خسته است. حدس زدم آن «چیزی نیست» حقارت آمیز را دکترگفت و «قلب خسته » را گوشی اش.
با اینحال دوست داشتم میزش را دور بزنم و ببوسمش. آنهم چندین بار! اگر می گفت #ضربان قلبت بالاست یا می گفت آریتمی داری آنقدر ممنون دارش نمی شدم که از خستگی قلبم گفت.
دوست داشتم بگویم، آقای دکتر آدمهای کمی هستند که می فهمند قلب خسته داشتن یعنی چه! نه به خاطر اینکه دکتر نیستند یا گوشی ندارند، آدمها اساسا به یکدیگر گوش نمی دهند. آدمها به آنچه در سینه ها می گذرد اهمیتی نمی دهند.آدمها یاد نگرفته اند صدای
قلب یکدیگر را بشنوند.
می گوید برایت #آرام_بخش می نویسم و یک هفته استراحت. می گویم چیزی بنویس که #غم ی را که در قلبم دارم از بین ببرد. چیزی بنویس که #خاطرات را در رگهای مغزم رقیق کند و بشوید ببرد. چیزی بنویس که فراموش کنم. چیزی که شب بخوابم و صبح همان آدم قبل باشم. آٔدم قبل از خاطرات، آدم قبل این غم، آدم قبل از او ....
#راس_ساعت_هیچ
۱۳.۶k
۲۵ آبان ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.