میخواستم اشک بریزم اما باران نمیبارید میخواستم فریاد ک

میخواستم اشک بریزم اما باران نمیبارید ؛ میخواستم فریاد کِشَم اما در اقیانوس غرق نبودم ؛ میخواستم سیگارم را روشن کنم اما در جاده مِه نبود...
انگار تمام دنیا مرا محتمل بر تحمل این درد میکرد ؛ آنقدر قوی بودم که دووم اوردم و آنقدر ضعیف بودم که جرعت اتمامش را نداشتم . میگفتند این ها کارما است ، هنگامی کا از پاک بودنم اطلاع یافتند ، گفتند کارمای زندگی قبلی‌ات است ، سوالی دارم ، حال که من در این زندگی رنج میکشم و انسان خوبی هستم ؛ در زندگی بعدی‌ام چرا باید درد بِکِشَم ؟! کارما ، تنها یقیه‌ی مارا گرفته و عقده هایش را مشت میکندو بر صورتمان میکوبد...
از قوی بودن خسته شده‌ام ؛ میخواهم ضعیف باشم اما ، نمیشود... بعدش چه میشود اگر دست بردارم ؟ اگر بایستم ، بعدش چه میشود ؟ اعتراف میکنم من ترسویی بیش نیستم... ؛ حقیقتش ، حالم بهم میخورد ، از تمام مشکلات زندگی ،.
دیدگاه ها (۳)

هنگامی که کسی جویای حالم میشود جواب واقعی من منفی است اما ، ...

عاشق کویر بودی و اما من با اشک هایم اقیانوسی برایت ساختم تا ...

احساس میکردم به جای کشیدن سیگار هایش مَردُمَش را نخ به نخ می...

حالم از این انسان های الکی خوش بهم میخورد ؛ همان کسانی که اد...

"𝙼𝚈 𝙴𝚇 𝚆𝙸𝙵𝙴""𝙿𝙰𝚁𝚃_𝟾"میدانستم که روی عمه حساس است و حال اینکه...

چشمام تازه گرم شده بود که با لرزش گوشی بیدار شدم.« سفر بخیر....

خون آشام عزیز (79)

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط