دلممرد می‌خواهدنابیناخط بریل بداندفصل به فصلتنم را بخواندباز...

دلممرد می‌خواهدنابیناخط بریل بداندفصل به فصلتنم را بخواندباز...

#جـانـــان_مــن ... 💖 مادربزرگ ، اردیبهشت ماه در خیابانِ پهل...

دستم به سمت تلفن می رود و باز می گردد چون کودکی که به او گفت...

زنگ می زدییک تلفن کوچکدو دقیقه ای وسایلم را جمع می کردممداد ...

شب استرو به رویی ها چراغ را خاموش کرده اندپرده را کشیده اندا...

#پنجره_را_باز_کن_همه_چیز_را_به_باد_گفته_ام.....دلممردی می‌خو...

.دلم می خواهدپیرزنی شوم، آلزایمر بگیرمزنگ بزنمانگار پسرم هست...

هر از چندی نوشتن را رها می‌کنمبه انگشتانم خیره می‌شوم می‌گفت...

همه‌ی ما زخمهایی داریمروی بازو یا ساق پازخمهایی قدیمیکه داست...

:) مادر بزرگاردیبهشت ماهدر خیابان پهلویدوره کشف حجابعاشق شدد...

#اندوهدکمه هایش را مرتب می بستاندوهجوگندمی شده بودزیر پیراهن...

سیگار روشنت را در جنگل خشک و آشفته ی من انداختیبعدپرسیدی : "...

پیرزنی شومآلزایمر بگیرمزنگ بزنمانگار پسرم هستیبگویم چقدر دلم...

دلممرد می‌خواهدنابیناخط بریل بداندفصل به فصلتنم را بخواندباز...

هواپیما بلند می‌شودکمر مرا تا می‌کندمی‌گذارد گوشه‌ی چمدان تو...

پاهایم ؛سست می‌شوندکند می‌شوندسنگ می‌شوندمی‌ایستمنگاه می‌کنم...

.مَرد پرسیدمی‌توانم کنارتان بنشینم ؟ به یادداشت ِکنار نیمکت ...

شب خیابان مثل من استهر از چندیخاطره‌ای بی‌احتیاط می‌گذرددلم ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط