سایه

#سایه
`𝘚𝘩𝘢𝘥𝘰𝘸
#part36

ا.ت:بعد از اینکه یکم از آب خوردم
لیوان و محکم کوبیدم رو میز
یونگی:یااا خیلی خب الان چی کنم آدم شی؟
ا.ت:وقتی برا بار هزارم منو تو خواب ول می‌کنی باید فکر اینجاشم بکنی آقای میییین

جیمین:چشمامو باز کردم..
همه جارو تار میدیدم دستام ناخودآگاه مشت میشد و قطره اشک از چشمم سر خورد..
یونگی:چشمم خورد به جیمین
پاهام سست شد گرفتم از تختش تا نیوفتم
ج..جیمین
ا.ت:نتونستم جلوی خودمو بگیرم
با صدای بلند گریه هامو آزاد کردم...
جیمین:بعد از چند ثانیه دور ورمو آنالیز کردم
درد بدی تو سینم پیچید
دستمو گذاشتم رو قلبم و چشمامو محکم روهم فشار دادم
یونگی:دستمو گذاشتم رو دستش
آ..آروم باش خب
ا.ت برو دکتر و صدا کن باشه؟
ا.ت:اشکامو پاک کردم و از اتاق دوییدم بیرون
جیمین:لبای خشک شدمو از هم باز کردم
با صدای ضعیفی صداش کردم..
یونگی
یونگی:جانم...
خوبی؟درد نداری؟
اشکامو پس زدم و سرمو گذاشتم رو سینش
جیمین:دستمو گذاشتم پشتش
خوبم یونگیا
ت.تهیونگ چی..
یونگی:پریدم وسط حرفش
اسمشو نیار خب؟
زودتر از چیزی که فکرشو بکنی نابودش میکنم
ما آدم اشتباهی و برای انتقام انتخاب کرده بودیم جیمین
دیدگاه ها (۰)

ادامه پارت ۳۶همه بدبختی گذشتم زیر سر تهیونگه جیمین:سرمو تکون...

#سایه`𝘚𝘩𝘢𝘥𝘰𝘸#part37یونگی:پاشدم و رفتم سمت درمن میرم برا ناها...

ادامه پارت ۳۵یونگی:با اومدن پرستار اشکامو پاک کردم و دراز کش...

#سایه`𝘚𝘩𝘢𝘥𝘰𝘸#part35شوگا:ساعت هفت و چهلوپنج دقیقه صبح بودچشام...

شوهر دو روزه. پارت۵۴

تک پارتی از شوگا

وقتی تو دعوا بهت آسیب میزنن و بیهوش میشینامجون:(بغض کرده) بی...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط