عشق یا انتقام
عشق یا انتقام
P40
_ همین که تو پیش منی حالم از همیشه بهتره
(پرس زمانی به صبح ، ویو ا.ت)
نور آفتاب به صورتم میخورد همین باعث بیدار شدنم شد
بلند شدم
جونگ کوک خواب بود پتو رو کشیدم روش و از روی تخت بلند شدم
رفتم توی آشپز خونه یه صبحانه حسابی براش درست کردم
رفتم توی اتاق
کنارش نشستم
+جونگ کوکا...جونگ کوکی....ددی
_هوم...
+ بیدار نمیشی؟
_ هوم..؟
+باشه پس....
_ سرم.....
+؟
_سرم درد میکنه ......ا.ت.....قرصم ......روی میزه
میز رو نگاه کردم یه جعبه قرص بود آوردم برای آب معدنی رو از روی میز برداشتم و درش رو باز کردم
یواش کمکش کردم بلند بشه
قرص رو خورد
+ بهتری؟
_ (پوزخند)
_ بزار یه ...دو دقیقه بگذره
+....
از روی تخت بلند شد
_ بریم صبحانه بخوریم ؟؟؟
+ بریم...
رفتیم سمت آشپز خونه تا میز رو دید چشماش گرد شد
برگشت سمتم و محکم بغلم کرد
_ من قوربون دختر خودم برم که برام صبحونه آماده کرده
سرم رو بوسید
با لبخند بهش نگاه کردم
+بریم بخوریم ؟؟؟
_ هومممم
بالاخره برگشتمممممم
حیحی
P40
_ همین که تو پیش منی حالم از همیشه بهتره
(پرس زمانی به صبح ، ویو ا.ت)
نور آفتاب به صورتم میخورد همین باعث بیدار شدنم شد
بلند شدم
جونگ کوک خواب بود پتو رو کشیدم روش و از روی تخت بلند شدم
رفتم توی آشپز خونه یه صبحانه حسابی براش درست کردم
رفتم توی اتاق
کنارش نشستم
+جونگ کوکا...جونگ کوکی....ددی
_هوم...
+ بیدار نمیشی؟
_ هوم..؟
+باشه پس....
_ سرم.....
+؟
_سرم درد میکنه ......ا.ت.....قرصم ......روی میزه
میز رو نگاه کردم یه جعبه قرص بود آوردم برای آب معدنی رو از روی میز برداشتم و درش رو باز کردم
یواش کمکش کردم بلند بشه
قرص رو خورد
+ بهتری؟
_ (پوزخند)
_ بزار یه ...دو دقیقه بگذره
+....
از روی تخت بلند شد
_ بریم صبحانه بخوریم ؟؟؟
+ بریم...
رفتیم سمت آشپز خونه تا میز رو دید چشماش گرد شد
برگشت سمتم و محکم بغلم کرد
_ من قوربون دختر خودم برم که برام صبحونه آماده کرده
سرم رو بوسید
با لبخند بهش نگاه کردم
+بریم بخوریم ؟؟؟
_ هومممم
بالاخره برگشتمممممم
حیحی
- ۱۶.۸k
- ۲۵ فروردین ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۴)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط