پارت شانزدهمم
پارت شانزدهمم
ویو مینا
صبح با درد باسنم بیدار شدمم وایییی خدا لعنتت کنه تهیونگ لباسامو پوشیدم رفتم بیرون دیدم هیچکس نیس ساعت ۲ ظهر بود اما خبری از کسی نبود که صدای پای آشنایی به گوشم رسید و طرف صدا چرخیدم و چهره نحسش رو دیدم باز ...
تهیونگ: صبح بخیر پرنسس ... بلخره بیدار شدی؟!
بدون توجه بهش رفتم آشپزخونه و پنیر و نون رو گذاشتم میز تا بخور خاستم بشینم ولی درد بدی تو بدنم پیچید ولی بخاطر اینکه خودمو ضعیف نشون ندم نشستم چشام اشک جمع شد که باعث شد تهیونگ پوزخند بزنه ...
تهیونگ: تظاهر کردنتو دوس دارمم .. همینجوری ادامه بده پرنسس تا ببینیم کدوممون پست کلفتریمم ( پوزخند) .. وقتی صبحونتو خوردی ناهار درست کن !
مینا: من نوکرت نیستممم!!
تهیونگ: باز که رفتیم خونه اول پرنسس ! مگه نگفتم اول طرف مقابلتو بشناس بعد طرز صحبت با اونو بدون..
جوابی بهش ندادمم حواسم به خوردن مشغول بود ولی نگاه های هیز تهیونگ نمیتونستم لقه دهنمو به خوبی قورت بدمم اعصابم خراب شد بلند شدم رفتم سمت فریز تا مرغ هارو ازش دربیارمم.. که دست های کسی دورم حلقه شدد از دستای کشیدش میشه فهمید که تهیونگه تعجب کردم ولی زود به خوردم اومدم و ازش جدا شدمم ...
مینا: برو کنار ببینم😒 میخامناهار درست کنم مزاحم کارم نشو برو بیرون !!
تهیونگ: عزیزم چه مزاحمی .. من برای تو همیشه مراحم بودمم
ویو مینا
صبح با درد باسنم بیدار شدمم وایییی خدا لعنتت کنه تهیونگ لباسامو پوشیدم رفتم بیرون دیدم هیچکس نیس ساعت ۲ ظهر بود اما خبری از کسی نبود که صدای پای آشنایی به گوشم رسید و طرف صدا چرخیدم و چهره نحسش رو دیدم باز ...
تهیونگ: صبح بخیر پرنسس ... بلخره بیدار شدی؟!
بدون توجه بهش رفتم آشپزخونه و پنیر و نون رو گذاشتم میز تا بخور خاستم بشینم ولی درد بدی تو بدنم پیچید ولی بخاطر اینکه خودمو ضعیف نشون ندم نشستم چشام اشک جمع شد که باعث شد تهیونگ پوزخند بزنه ...
تهیونگ: تظاهر کردنتو دوس دارمم .. همینجوری ادامه بده پرنسس تا ببینیم کدوممون پست کلفتریمم ( پوزخند) .. وقتی صبحونتو خوردی ناهار درست کن !
مینا: من نوکرت نیستممم!!
تهیونگ: باز که رفتیم خونه اول پرنسس ! مگه نگفتم اول طرف مقابلتو بشناس بعد طرز صحبت با اونو بدون..
جوابی بهش ندادمم حواسم به خوردن مشغول بود ولی نگاه های هیز تهیونگ نمیتونستم لقه دهنمو به خوبی قورت بدمم اعصابم خراب شد بلند شدم رفتم سمت فریز تا مرغ هارو ازش دربیارمم.. که دست های کسی دورم حلقه شدد از دستای کشیدش میشه فهمید که تهیونگه تعجب کردم ولی زود به خوردم اومدم و ازش جدا شدمم ...
مینا: برو کنار ببینم😒 میخامناهار درست کنم مزاحم کارم نشو برو بیرون !!
تهیونگ: عزیزم چه مزاحمی .. من برای تو همیشه مراحم بودمم
۸.۲k
۰۴ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.