پارت

پارت ۱۸

تهیونگپماد رو از جیبش در آورد و زد به دستش از سردی پماد لبخند شیطونی زود و به باسن مینا مالوند..

مینا: اخخ سردعههه .. تهیونگ‌ترو خدا آروم درد دارهه

تهیونگ: اشکال نداره عزیزم .. درد برات خوبه

ویو مینا

همینجوری که انجام‌میداد از حرکات دستاش خود به خود خمار شدم و نمفهمیدم که چشامم کی رو هم افتاد.. با صدای تهیونگ که داشت با تلفن حرف میزد بیدار شدمم و تلفنش قطح شد و برگشت سمت من ..

تهیونگ: زیبای خفته بلخره بیدار شد...ناهارت چی شد پس چقدرم میخابی شوما..

مینا: ای وای ناهاررر ( یهو بلند شدم و اصلا یادم نبود شلوار و شورت پام ندارم و لختم که همون لحظه پتو رو از زمین برداشتم و پیچوندم دور خوردمم ... به چی نگاه میکنی هاااا (جیغغغغ)

تهیونگ:( پوزخند) پتو رو برش دار...

مینا: بر نمیدارم به تو چه گمشوو ببینم

تهیونگ: گفتمم برش داررر(عربذهه)

مینا: چ..چرا؟!

تهیونگ: چون نتونستم ببینمم

مینا: بالش روی مبل رو برداشتم و پرتش کردم سمتش و لباسامو از زمین برداشتم و فرار کردم اتاقمم ..
دیدگاه ها (۳)

پارت ۱۹ از حموم اومدم بیرون و لباسامو پوشیدمم داشتم شلوارمو ...

پارت 20 ویو تهیونگ *از خستگی اومدم خونه پروژه های سنگینی بهم...

پارت ۱۷ یهو دیدم تهیونگ براید استایل بغلم کرد و برد سمت سالن...

پارت شانزدهمم ویو مینا صبح با درد باسنم بیدار شدمم وایییی خد...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط