part

part 194
جنیور:مامان لطفابروخونه واستراحت کن خبری شدبهت خبر میدم
مامان: چطوری اروم باشم چطوری برم بخوابم وقتی شاید ممکنه نفسای اخر دخترم باشه
دکتر از اتاق عمل اومد بیرون همشون رفتن سمتش
جنیور: دکتر حالش.... حالش چطوره
دکتر: خونش بند نمیاد نمیتونیم دستشو بخیه بزنیم همچنین خون خییلی زیادی ازش رفته تا خونش بند نیاد نه میتونیم کاری بکنیم نه میتونیم نظری درمورد بیمار بگیم
مامان سوزومه دستاشو روی سرش گذاشتو به دیوار تکیه دادو لیز خورد سمت پایین جنیور رفت کنار مامان سوزومه نشست
جنیور: نگران نباش مامان همچی درست میشه
مامان: میترسم. میترسم از این که از دستش بدم... عذاب وجدان دارم که براش درست مادری نکردم میترسم از دستش بدمو نتونم براش جبران کنم
لیلی گریش گرفت
لیلی: منو ببخشید همش تغصیر منه اگه خوب مراقبش بودم اگه باهاش میرفتم اگه زودتر میرسیدمـ...
ری: هی هی چته بچه نیستیا اروم باش تغصیر تو پیست تغصیر هیچی نیست پس خودتو مقصر ندون
یدفعه چنتا پرستار سری با دستگاه شُک وارد اتاق سوزومه شدن ری رفتو از پنجره کوچیک به اتاق نگاه کرد دید که دارن به سوزومه شک میدن ری نتونست تحمل کنه بغضی که تا الان گلوشو بسته بود ترکید اشکاش بارید دستشو رو در کوبیدو داد زد
ری: هیی سوزی صدامو میشنوی هی دختره احمق صدامو میشنوی اگه الان تمومش کنی نمیبخشمت(داد) سوزی خواهش میکنم ما بهم قول دادیو خودت اول از من قسم خوری هی سوزی نگو که میخوای بزنی زیر همه حرفات دختره ی اسکل(داد)
جنیور: ری خودتو کنترل کن
ری: خفه شووو(صداش کل ساختمونو گرفت)
ری: همش تغصیر توعه اره همش تغسیر توعه از وقتی از ناکجا اباد اومدی زنگیشو به فاک دادی بعد اومدت کل زنگیش فقط شده بود گوه دونی (داد و خشم) اونموقع که هرشب با گریه نمیتونست بخوابه اونووقعه قلبش بخواطر دلتنگی فشرده شد اون موقعه هایی که کابوس میدیدو به خودس جمع میشد تو داشتی چه گوهی میخوردا. هااا
ری: چطوری اروم باشم وقتی تموم زندگیم داره جلو چشاو جون میده چطور اروم باشم ها چطوری....قلبم داره اتیش میگیرت درداره داره پاره پاره میشه داره جر میخوره چطوری اروم باشم ها صاحب ابن جسمو قلب اونیه که روتخت داره جون میده بعد میگی اروم باشم (با گریه) اخه چطوری
جنیور اوم جلوشو کشید تو بغلش
جنیور: منم کمتر از تو نیستم ری منم دارم از درون دارم تیکه تیکه میشم اونی که اونجاس تنها دارایی منه که بخواطر یه سوتفاهم ماه ها ارزو دیدنشو داشتو اونی که اونجاست تنها نور زندگیمه اون موقع که داشتی بخواطر درداش دلداریش میدادی من تو تاریکی مطلق غرق شده بودم هروز
دیدگاه ها (۱)

part 195خودمو شکنجه میکردم تا بتونم به خودم بیامو شجاعت دوبا...

part 196جنیور: خبری شد تماس میگیرم فعلادکتر رفت اتاق سوزومه ...

part 193جنیور: ببخشید امیلی: اشکالی ندارهامیلی جعبرو باز کرد...

part 192لیلی از جاش بلند شدو رفت سمت کمدش و لباساش رو عوض کر...

P5🍯سر خاک میلا//writer:صدای گریه های جیمین و لارا در دل غرش ...

"شراب سرخ" Part: ⁸ویو جنا یهو گرفت از بازوم تا نیوفته....اما...

p16

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط