part

part 195
خودمو شکنجه میکردم تا بتونم به خودم بیامو شجاعت دوباره دیدنشو داشته باشم میدونی عذاب وجدان جمله هایی که گفتی چقدر برام سنگینه چرا نمیتونین ببینین دارم زیر آوار عذاب وجدان دارم له میشم از تشنگی دلتنگی دارم زجه میزنم ولی دادو بیدامون درد درو برامونو بیشتر میکنه پس لطفا اروم باش خواهش میکنم
ری اروم سرشو پایین برد
ری: ببخشید. حرفام دست خودم نبود
جنیور: اشکال نداره حالا برای جبرانش مامانو لیلی رو ببر خونشون
ری: نه ماهم میمونیم
جنیور: یکی باید اونارو برسونه نه اینجا بمونن خیلی براشون بده
ری: اوکی... مارو بیخبر نزار
جنیور: باشه
ری رفت سمت مامان سوزومه
ری: خاله بیا بریم بریم خونه و براش دعا کنیم
مامان: نه من میمونم نمیخواو برم
ری: اگه حالتون بد باشه نمیتونین براش کمبود توجهتونو براش جبران کنین
مامان سوزومه اروم از جاش بلند شد ری دستس رو گرفتو کمکش کرد بلند شه
ری: لیلی بلند شو بریم
لیلی: بزار بمونم اینجوری راحت ترم
ری: اینجا وایسی که چی بشه حداقل خونه خاله بمون و ازش مراقبت کن
لیلی: پس مارو بیخبر نزارین
ری: چشم.......خب پاشو بریم
رفتن
جنیور از پنجره به به داخل نگاه کرد ضربانش منظم شده بود یه نگاه به دستای سوزومه کرد پرستار دستشو پاک میکرد جنیور با دیدن جای تیغ ها بغضش ترکیدو اشکاش ریخت فقط داشت به اون زخما زل میزدو اشک میریخت دکتر اومد بیرون
جنیور: دکتر حالش چطوره
دکتر: ضربانش منظمه و خونش بند اومده ولی
جنیور: ولی چی؟
دکتر: خیلی خون از دست داده و کم خونی شدید داره
جنیور: گروه خونیش چیه
دکتر:AB
جنیور: عالیه منم AB ام
دکتر: میخوای خون مصنوعی بهش تزریق بشه یا خودتون خون میدید
جنیور: خودم این کارو میکنم
دکتر: خوبه ولی خونی که نیاز داریم یکم زیاده پس باید چند بار این کارو کنین و وسط هر اهدا هم بایم غذای پر اهن بخورید
جنیور: نمیشه یجا بدم
دکتر: این برای شما خیلی خطرناکه و ما هم اجازه این کارو نداریم
جنیور: پس زودترین حالا ممکن
دکتر: هر شیش هفت ساعت یک بار به شرتی که تو خوردن غذای پر اهن مثل جیگر کم نزارین
جنیور: چشم
دکتر پس الان به پرستارا میگم تختونو اماده کنه
جنیور: ممنون
دختر رفت و جنیور زنک زد به ری
ری: خبری شده
جنیور: ضربانش منظم شد و خونش بند اومد
ری: هووف عالیه خیلی خوبه.....خب حالا این یعنی دیگه هیچ نگرانی نیست
جنیور: کمخونی شدید بخاطر از داست دادن خون زیاد داره
ری: الان میخوان چیکار کنن
جنیور: گروه خونیم بهش میخوره میخوام بهش خون بدم
ری: خیلی خوبه.... ممنون
دیدگاه ها (۱)

part 196جنیور: خبری شد تماس میگیرم فعلادکتر رفت اتاق سوزومه ...

part 197 بود تو دلش کلی حرف برای گفتن داشت ولی نمیتونست حتی ...

part 194جنیور:مامان لطفابروخونه واستراحت کن خبری شدبهت خبر م...

part 193جنیور: ببخشید امیلی: اشکالی ندارهامیلی جعبرو باز کرد...

#Gentlemans_husband#season_Third#part_285+ نگران نباش لیلیدا...

p²یروز عادی.. ات واقعا نیاز داشت با یکی حرف بزنه.. + او.اوپا...

قاصدک کوچولوی من💔🥀پارت2ویو تنا: آروم برگشتم پشت سرمو نگاه کر...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط