part
part 193
جنیور: ببخشید
امیلی: اشکالی نداره
امیلی جعبرو باز کردو حلقت رو تو دستش کرد
امیلی: اینو تو دستم میزارم تا برای قلبم حک بشه که هیچ وقت عاشق کسی که عاشق یکی دیگست نشه
جنیور:اومیدوارم کسی رو پیداکنی که اون حلق رو از دستت در بیاره.......ببخشید امیلی من دیگه باید برم
امیلی: میشه برای اولین اخرین بار بقلم کنی
نمیخواستم بهش ظلم بشه بخواطر همین بقلش کردم
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ حال ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
جنیور: همه ماجرا این بود همش سو تفاهم بود
مامان سوزومه اومد
مامان: جنیور اینجا چخبره
جنیور: مامان
مامان: چیزی شده چرا رنگت پریده
لیلی: خاله اروم باشین براتون توضیح میدم
مامان: چی شده برای سوزی اتفاقی افتاده دارم نگران میشم
لیلی: سوزومه الان تو اتاق عمل
مامان: چییی؟ چی داری میگی؟ سوزومه من الان رو تخت بیمارستان خوابیده برای چی؟ چخ اتفاقی براش افتاده؟ حرف بزنین دیگه
لیلی: لطفا اروم باشین برای سلامتیتون خوب نیست
مامان: چجوری اروم باشم وقتی دخترم الان زیر دستگاه هاژ بیمارستانه؟ فقط بگین چه اتفاقی براش افتاده
ری: خوکشی کرده رگاشو از چند جازده
رنگ مامان سوزومه پرید فقط داشت به صورت ری با شُک نگاه میکرد
جنیور: مامان مامان حالت خوبه میخای بشینی
مامان: درست شنیدم دخترم داشت خودکشی میکرد اون میخواسته خودشو بکشه؟(اروم با شُک) چرا چرا باید اینکارو بکنه مگه براش چه اتفاقی افتاده که حاضر به این کار شده چرا باید تنها بچم تنها یادگاریم اینکارو باید بکنه تنها بچم داسته از زجر زجه میزده و من خبر نداشتم حالا چطوری تو روی مَتیو نگاه کنم چی بهش بگمم. من بی عرزه حتی نتونستم از تنها یادگاریش نگه دارم و الاپ داره روی تخت بیمارستان جون میده
ری: خاله اروم باش اون چیزیش نمیشه
لیلی: اره اون حتما خوب میشه اون قویه
جنیور: ببخشید
امیلی: اشکالی نداره
امیلی جعبرو باز کردو حلقت رو تو دستش کرد
امیلی: اینو تو دستم میزارم تا برای قلبم حک بشه که هیچ وقت عاشق کسی که عاشق یکی دیگست نشه
جنیور:اومیدوارم کسی رو پیداکنی که اون حلق رو از دستت در بیاره.......ببخشید امیلی من دیگه باید برم
امیلی: میشه برای اولین اخرین بار بقلم کنی
نمیخواستم بهش ظلم بشه بخواطر همین بقلش کردم
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ حال ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
جنیور: همه ماجرا این بود همش سو تفاهم بود
مامان سوزومه اومد
مامان: جنیور اینجا چخبره
جنیور: مامان
مامان: چیزی شده چرا رنگت پریده
لیلی: خاله اروم باشین براتون توضیح میدم
مامان: چی شده برای سوزی اتفاقی افتاده دارم نگران میشم
لیلی: سوزومه الان تو اتاق عمل
مامان: چییی؟ چی داری میگی؟ سوزومه من الان رو تخت بیمارستان خوابیده برای چی؟ چخ اتفاقی براش افتاده؟ حرف بزنین دیگه
لیلی: لطفا اروم باشین برای سلامتیتون خوب نیست
مامان: چجوری اروم باشم وقتی دخترم الان زیر دستگاه هاژ بیمارستانه؟ فقط بگین چه اتفاقی براش افتاده
ری: خوکشی کرده رگاشو از چند جازده
رنگ مامان سوزومه پرید فقط داشت به صورت ری با شُک نگاه میکرد
جنیور: مامان مامان حالت خوبه میخای بشینی
مامان: درست شنیدم دخترم داشت خودکشی میکرد اون میخواسته خودشو بکشه؟(اروم با شُک) چرا چرا باید اینکارو بکنه مگه براش چه اتفاقی افتاده که حاضر به این کار شده چرا باید تنها بچم تنها یادگاریم اینکارو باید بکنه تنها بچم داسته از زجر زجه میزده و من خبر نداشتم حالا چطوری تو روی مَتیو نگاه کنم چی بهش بگمم. من بی عرزه حتی نتونستم از تنها یادگاریش نگه دارم و الاپ داره روی تخت بیمارستان جون میده
ری: خاله اروم باش اون چیزیش نمیشه
لیلی: اره اون حتما خوب میشه اون قویه
- ۳.۴k
- ۱۷ فروردین ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۲)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط