Part

#Part75

****
- بیا این پولارو بگیر ...
امروز وقتی اردشیر و کشتن کجا بودی ؟
- من ‌‌. من آقا جایی نبودم . یعنی اینجا نبودم . یه مرخصیه ... یه مرخصی ساعتی گرفت
- چندد ساعت؟
- یه مرخصیه ۵ ساعته بود خانمم حالش بد شده بود دخترم کوچیک بود ترسید
برگشتم دیدم جنازه آقا افتاده. الانم داشتم جمع میکردم میرفتم .
- حله برو .
یه چیزی این وسط درست نبود ‌. ساناز نبود ‌. چند ساعت قبلش آرین رفته از ایران . و دقیقا قبل مرگش احمد میره و موقع برگشت با جنازه مواجه میشه ؟
با زنگ خوردن گوشی نشستم تو ماشین .
- بگو شاهرخ
- ارین ساعت ۳ صبح قبل مرگ شاهرخ رفته قطر
و کسی همراهش نبوده .
- حله .
صدای پچ پچ ها منو به سمت پشت بوم راهنمایی کرد
از دیوار بالا رفتم و ساشا و ساناز بچه های اردشیر و دیدم
- واسم مهم نیست . سهم من خونه های کردان و لواسونه ساشا . یبار بزارید من زندگی کنم . یبار. شرکت واسه تو ویلا واسه من . نزار زندگیتو به گوه بکشم .
- خفه . بابا که رفت . توهم راحت میزارم تو قبر . پس دم گوشم وز وز نکن .
- کل زندگیت دست منه ساشا . نزار بندازمت پی یه سگ هار! میدونی که. ماجرا رو یاشار بفهمه بگا میری !
- اوهوم مثلا چیو ؟
چطور بود این پارت؟
دیدگاه ها (۰)

#Part76 سرشو نزدیک برد و چیزی در گوشش گفت که ساشا اخم ‌کرد ....

#Part77#هلیا - چیشده ؟ دلت تنگ شد بیبی؟ بوس میخوای؟ به قصد ا...

#Part74#یاشار(سهراب)با صدای کسی از خواب بیدار شدم که کاشکی ب...

#Part73#هلیا با دیدنم چشماش برقی زد درو بست و جلوتر اومد .- ...

تهیونگ تک پارتی غمگینا/ت : سلام من ا/تم و ۲۰ سالمه ، من و ته...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط