دخترای لجباز ❤ پسرای مغرور ❤
#دخترای_لجباز ❤ پسرای_مغرور ❤
پارت سی و شش ❤
من و دینا رفتیم سوار ماشین آرمان شدیم و پارسا و سورنم سوار ماشین پارسا.
داشتیم راهمونو میرفتیم که ... پوووووف !
تصادف !
دوباره....
این تصادف لنتی کلیک کرده رو ما . از وختی با این سه چلغوز آشنا شدیم هر سری میاد چیزززز میزنه به اعصابمون میره گوشکوب.
آرمان کلی بد و بیراه گفت ( که برای سن شما مناسب نیست) و پیاده شد. مام پیاده شدیم.
-رومینا شما با پارسا اینا برید منم میام.
پارسا پیاده شد و گف : داداش من نمونم ؟؟
-نه مرسی خودم هستم.
من و دینا عین جوجه اردک زشت رفتیم نشستیم تو ماشین . پارسام نشست و راه افتادیم.
سکوتتتتت حکم فرما بود . سورنم ک دید داره تر زده میشه به لحظاتمون ضبطو روشن کرد
─┤ ●♬!♫!♭● ├─
چشا رو به اَبراس توی ♫!♭● عمقم خود غواص
نوک پا سر بالا دست باز سلامتی هر کسی تنهاست
دنبال اسم در کردن ♫!♭● لا دخیاس یارو
کار خفنش اینه دیشب توی پاسگاه بود
میگن شایع داره ♫!♭● تو صداش دارو
ارادت یه شهر باهامه چراغ خاموش
نه عکس تو بنز ♫!♭● داره حاجیت
نه اگه جایی یه گنده ای باشه لای پاشیم
شناس شهر نیستم ♫!♭● با پلاک وارداتی
صدام معروفه عین صدای آژیر
یه سری کی وقت ♫!♭● کردن لاشی شن انقد
کی وقت کردن استاد نقاشی شن انقد
حاجی ملت خبر ♫!♭● دارن اَ تایم شاشیدنتم
اما من رو اَ م و مرام خاکی منشم
رفیقیم با این ♫!♭● بیک رو میز
یه مرد غیر معمولی دارم زیر بولیز
هر اَ چند گاه ♫!♭● میفتم گیر پلیس و
میاد دم در خونه فیش توبیخ
تنها راهش این ♫!♭● بود بشم مث همه
بگم هی چشم و یه بله یه پیه ی کره
اما سایز احترام ♫!♭● من منطق منه
آزاد هر کدوم شما هر حرفی بزنه
اما ببین می ارزه ♫!♭● بازنشسته شین
یه کاری کنم توو جوونی شکسته شین
میخوای نگات کنم بیا ♫!♭● پیشم بشین بغل دست شـــیر
(سیل-شایع،مهراد)
دینا خم شد و زد آهنگو قط کرد: داداش اعصاب معصاب نداریا 😐
سورن با این حرف دینا قهقه ای زد .
پارسام تصمیم گرفت کلا ضبطو دراره 😐
تا اونجا دیگه حرفی زده نشد....
****
از زبون دینا :
با ذوق دست رومینارو کشیدم و بردم سمت یه لباسه.
نمیدونم چرا انقد فقط دست رومینا گنده اس ؟؟😐
ولکن.
گرفتم کشیدمش و به یه لباس دکلته قرمز خوشمل اشاره کردم.
سورن : به نظر من خوبه !
برگشتم سمتش.
-تو اینجا چیکار میکنی ؟؟
به دستم که تو دستش بود اشاره کرد.
کامنت و لایک فراموش نشه 😘
پارت سی و شش ❤
من و دینا رفتیم سوار ماشین آرمان شدیم و پارسا و سورنم سوار ماشین پارسا.
داشتیم راهمونو میرفتیم که ... پوووووف !
تصادف !
دوباره....
این تصادف لنتی کلیک کرده رو ما . از وختی با این سه چلغوز آشنا شدیم هر سری میاد چیزززز میزنه به اعصابمون میره گوشکوب.
آرمان کلی بد و بیراه گفت ( که برای سن شما مناسب نیست) و پیاده شد. مام پیاده شدیم.
-رومینا شما با پارسا اینا برید منم میام.
پارسا پیاده شد و گف : داداش من نمونم ؟؟
-نه مرسی خودم هستم.
من و دینا عین جوجه اردک زشت رفتیم نشستیم تو ماشین . پارسام نشست و راه افتادیم.
سکوتتتتت حکم فرما بود . سورنم ک دید داره تر زده میشه به لحظاتمون ضبطو روشن کرد
─┤ ●♬!♫!♭● ├─
چشا رو به اَبراس توی ♫!♭● عمقم خود غواص
نوک پا سر بالا دست باز سلامتی هر کسی تنهاست
دنبال اسم در کردن ♫!♭● لا دخیاس یارو
کار خفنش اینه دیشب توی پاسگاه بود
میگن شایع داره ♫!♭● تو صداش دارو
ارادت یه شهر باهامه چراغ خاموش
نه عکس تو بنز ♫!♭● داره حاجیت
نه اگه جایی یه گنده ای باشه لای پاشیم
شناس شهر نیستم ♫!♭● با پلاک وارداتی
صدام معروفه عین صدای آژیر
یه سری کی وقت ♫!♭● کردن لاشی شن انقد
کی وقت کردن استاد نقاشی شن انقد
حاجی ملت خبر ♫!♭● دارن اَ تایم شاشیدنتم
اما من رو اَ م و مرام خاکی منشم
رفیقیم با این ♫!♭● بیک رو میز
یه مرد غیر معمولی دارم زیر بولیز
هر اَ چند گاه ♫!♭● میفتم گیر پلیس و
میاد دم در خونه فیش توبیخ
تنها راهش این ♫!♭● بود بشم مث همه
بگم هی چشم و یه بله یه پیه ی کره
اما سایز احترام ♫!♭● من منطق منه
آزاد هر کدوم شما هر حرفی بزنه
اما ببین می ارزه ♫!♭● بازنشسته شین
یه کاری کنم توو جوونی شکسته شین
میخوای نگات کنم بیا ♫!♭● پیشم بشین بغل دست شـــیر
(سیل-شایع،مهراد)
دینا خم شد و زد آهنگو قط کرد: داداش اعصاب معصاب نداریا 😐
سورن با این حرف دینا قهقه ای زد .
پارسام تصمیم گرفت کلا ضبطو دراره 😐
تا اونجا دیگه حرفی زده نشد....
****
از زبون دینا :
با ذوق دست رومینارو کشیدم و بردم سمت یه لباسه.
نمیدونم چرا انقد فقط دست رومینا گنده اس ؟؟😐
ولکن.
گرفتم کشیدمش و به یه لباس دکلته قرمز خوشمل اشاره کردم.
سورن : به نظر من خوبه !
برگشتم سمتش.
-تو اینجا چیکار میکنی ؟؟
به دستم که تو دستش بود اشاره کرد.
کامنت و لایک فراموش نشه 😘
۸.۶k
۰۴ اسفند ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.