پارت19
پارت19
من ازت متنفر نیستم
جیمین: من جریان و میدونم ات
-جریان چی؟
جیمین: اینکه به زور با شوگا ازدواج کردم
-شما از کجا میدونی؟
جیمین: شوگا رفیق فابمه ات..
-عااااا... که اینطور
جیمین: ازش بدت میاد؟
پامو رو اون یکی پام گذاشتم و خیرع شدم به رو به روم
-ازش متنفرم.. این چند روز جز عذاب دادنم هیچ غلط دیگه ای نکرد
سری تکون داد
جیمین: قبول دارم یکمی زیادی خشنه... ولی خب پسر خیلی مهربونیه
-هاا ارواح عمش
جیمین: عمه نداره...
نیم نگاهی بهش کردم و پشت چشمی براش نازک کردم
-اصن ارواح خدش خنده ای کرد
جیمین: خب سیع کن دلشو بدست بیاری...
-زرشک این وحشی مگه دلم دارع؟
جیمین: چشع نداشته باشع؟
پوفی کردم
-هیچجوره آبمون تو یه جوب نمیرع ولی من بدبخت باید تا آخر عمرم
اخلاق گند این بشرو تحمل کنم
جیمین: گذر زمان همچیو درست میکنه از کجا معلوم شاید تو خدت اول عاشقش شدی
با اخمزل زدم بهش
که لبخندی زد و پاشد رفت
دستمو زیر چونم زدم
-عمرا اک. ما با کارا و اخلاقای گوه این بتونم عاشقش بشم ولی خب
چطوره یکم به حرف جیمین گوش بدم شاید پشیمون نشم
احساس کردم ینفر کنارم نشست
سرمو چرخوندم یه پسر بود انگار متوجه من نشده بود لیوانش و سر کشید
مه متوجه نگاه خیرم شد
نگاهی بهم کرد و خندید
~چیه؟ عاشقم شدی؟به همین زودی دلتو بردم؟
صورتم و مچاله شد
-من گوه بخورم
خنده ای کرد
~اوم او آروم عزیزم آروم دعوا نداره که
چشم غره ای بهش رفتم
~چشمات وحشتناک صگ دارن لعنتی
-میشه پاشی بری لطفا؟
~عااا چون گفتی لطفا حتمت ولی قبلش میشع افتخار یکم رقص بهم بدید؟
اول خاستم رد کنم اما با دیدن نگاه خیره شوگا که اخم کمرنگی هم رو پیشونیش بود بیخودی دلم خاست ک اذیتش کنم
-امممم خب اوکی لبخندی زد لیوانشو گذاشت رو میز و بلند شد
با ذوق دستشو گرف جلوم
~پس بزن بریم دستمو تو دستش گذاشتم و بلند شدم
شنلمو دراوردم ک بدن و سینه هام کاملا قابل دیدن بود
نیم نگاهی به شوگا کردم با پوزخند داشت نگام میکرد و تند تند پاشو تکون میداد
نیش خندی زدم و هر دو به طرف وسط سالن رفتیم
دستشو انداخت دور کمرم و شروع به تکون خوردن کردیم
با لبخند زل زدع بود تو چشمام
یهو نکاهش سر خورد و امد پایین و رد نکاهشو گرفتم
رو. لبام بود
~عاااا لبات چرا اینقد کبودن
با خجالت سرمو انداختم پایین
خنده ای کرد و چونم و گرفت و آورد بالا
~اشکال نداره که دست دومی من اونجوریم میخامت درست متوجه حرفش نشده بودم که لباشو گذاشت رو لبام و کوتاه بوسید
با اخم زل زدم بهش
-الان تو چه غلطی کردی؟
شرط ۱۰ لایک
۲۰کامنت
من ازت متنفر نیستم
جیمین: من جریان و میدونم ات
-جریان چی؟
جیمین: اینکه به زور با شوگا ازدواج کردم
-شما از کجا میدونی؟
جیمین: شوگا رفیق فابمه ات..
-عااااا... که اینطور
جیمین: ازش بدت میاد؟
پامو رو اون یکی پام گذاشتم و خیرع شدم به رو به روم
-ازش متنفرم.. این چند روز جز عذاب دادنم هیچ غلط دیگه ای نکرد
سری تکون داد
جیمین: قبول دارم یکمی زیادی خشنه... ولی خب پسر خیلی مهربونیه
-هاا ارواح عمش
جیمین: عمه نداره...
نیم نگاهی بهش کردم و پشت چشمی براش نازک کردم
-اصن ارواح خدش خنده ای کرد
جیمین: خب سیع کن دلشو بدست بیاری...
-زرشک این وحشی مگه دلم دارع؟
جیمین: چشع نداشته باشع؟
پوفی کردم
-هیچجوره آبمون تو یه جوب نمیرع ولی من بدبخت باید تا آخر عمرم
اخلاق گند این بشرو تحمل کنم
جیمین: گذر زمان همچیو درست میکنه از کجا معلوم شاید تو خدت اول عاشقش شدی
با اخمزل زدم بهش
که لبخندی زد و پاشد رفت
دستمو زیر چونم زدم
-عمرا اک. ما با کارا و اخلاقای گوه این بتونم عاشقش بشم ولی خب
چطوره یکم به حرف جیمین گوش بدم شاید پشیمون نشم
احساس کردم ینفر کنارم نشست
سرمو چرخوندم یه پسر بود انگار متوجه من نشده بود لیوانش و سر کشید
مه متوجه نگاه خیرم شد
نگاهی بهم کرد و خندید
~چیه؟ عاشقم شدی؟به همین زودی دلتو بردم؟
صورتم و مچاله شد
-من گوه بخورم
خنده ای کرد
~اوم او آروم عزیزم آروم دعوا نداره که
چشم غره ای بهش رفتم
~چشمات وحشتناک صگ دارن لعنتی
-میشه پاشی بری لطفا؟
~عااا چون گفتی لطفا حتمت ولی قبلش میشع افتخار یکم رقص بهم بدید؟
اول خاستم رد کنم اما با دیدن نگاه خیره شوگا که اخم کمرنگی هم رو پیشونیش بود بیخودی دلم خاست ک اذیتش کنم
-امممم خب اوکی لبخندی زد لیوانشو گذاشت رو میز و بلند شد
با ذوق دستشو گرف جلوم
~پس بزن بریم دستمو تو دستش گذاشتم و بلند شدم
شنلمو دراوردم ک بدن و سینه هام کاملا قابل دیدن بود
نیم نگاهی به شوگا کردم با پوزخند داشت نگام میکرد و تند تند پاشو تکون میداد
نیش خندی زدم و هر دو به طرف وسط سالن رفتیم
دستشو انداخت دور کمرم و شروع به تکون خوردن کردیم
با لبخند زل زدع بود تو چشمام
یهو نکاهش سر خورد و امد پایین و رد نکاهشو گرفتم
رو. لبام بود
~عاااا لبات چرا اینقد کبودن
با خجالت سرمو انداختم پایین
خنده ای کرد و چونم و گرفت و آورد بالا
~اشکال نداره که دست دومی من اونجوریم میخامت درست متوجه حرفش نشده بودم که لباشو گذاشت رو لبام و کوتاه بوسید
با اخم زل زدم بهش
-الان تو چه غلطی کردی؟
شرط ۱۰ لایک
۲۰کامنت
۸.۱k
۰۵ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۵۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.