پارت

#پارت18

#من_ازت_متنفر_نیستم

با نیش باز بهم اشاره کرد و امد طرفم
بورام: هی یونگی میبینم که عروس خانمم آوردی
نکاه خشکی بهم کرد پوز خندی زد روش و ازم گرفت و یکی از شراب های روی میز و برداشت و سر کشید
براش دهن کجی کردم
که با جیغ بورام تو جام پریدم
بورام: عه وا خاک بر سرممم لبات چشون شده دختر؟
لبمو تو دهنم کشیدم
نگاهی به شوگا کرد
بورام: لباشو چیکار کردی دیوونه؟
لبخند دندون نمایی زد
شوگا: یه کوچولو میک زدم...
با چشمای گشاد شده زل زدم بهش
-تو یکم میک زدی شوگا؟
؟؟ عااا خبع که میتونیم صداتو و بشنویم
نگاهی بهش کردم
-مگه قرار بود نشنوید؟
خندید
؟؟ نه منظورم اصن این نبود... دستشو آورد جلو
خشبختم جیمین هستم
بنظر پسر مهربون گرمی بود جدا از اینام خیلی خوشگل بود
دستشو ب گرمی فشردم
بورامم امد نزدیکمو دستشو گرفت جلو
بورام: منم بورام هستم خواهر شوگا
لبخندی زدم و دست اونم به گرمی فشردم و باهاشون خیلی خوب خوش و بش کردم
خیلی آدمای برون گرا و باحالی بودن
انگار جیمین نامزد بورام هست
روی صندلی نشستم شوگا از وقتی که امدیم اصن بهم نکاهم نکرد
فقط با رفیقای خودش سر گرم بود
شونه ای انداختم بالا
بالاخره زمان رقص رسید همه رفتن و یه جفت برا خودشون پیدا کردن
جیمین امد و کنارم نشست
با مهربونی به روم لبخند زد که با یه لبخند جوابش رو دادم
جیمین: امممم خب رابطت با این داداش ما چطوره؟
با کنجکاوی سرمو تکون داد
جیمین: منظورم شوگاست
-عاهااا شوگا...ام خب خوبه
جیمین: عااا جدی؟
-آره جدیه جدی
جیمین-بیا باهم راحت باشیم
-راحت باش
دیدگاه ها (۱۲)

پارت19من ازت متنفر نیستمجیمین: من جریان و میدونم ات-جریان چی...

پارت ۲۰ من ازت متنفر نیستم

#پارت17من_ازت_متنفر_نیستمخم شد رو داشبرد که دستمال کاغذی برد...

بچه ها بخاطر اینکه امروز به دعا های شما مدال طلا اوردم سه پا...

پارت ۳چند دقیقه بعدویو جیمینوقتی به خودم اومدم فهمیدم چیکار ...

𝑷𝒂𝒓𝒕 𝟔عشق مافیاویو جیمینساعت 7:00 شب هست تا 1:00 ساعت دیگه م...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط