پارت ۲۰ من ازت متنفر نیستم
نیش خندی زد
~اممم خشت امد نه؟ من که خیلی خشم امد چون واقعا خش مزه بود
حالا چطوره از اینجا دل بکنیم و بریم یجای خوب ک کسی مزاحممون نشه
هوم؟
دندونام و رو هم فشردم مردتیکه اشغال عوضی
یدفه کشیده شدم به طرف کسی و افتادم تو بغل کسی
برگشتم و با شوگا رو به رو شدم
خیلی خونسرد رفت و وایساد جلوی پسره
شوگا: تو الان چه گهی خوردی؟
پسرع کتش و یکم درست کردم
~به تو هیچ ربطی نداره سرت به کار خدت باشه
شوگا پوز خندی زد
شوگا: تو الان دست زدی به اموال من... و باید بدونی که دست زدن ب اموال من عاقبت اصلا خوبی نداره
پسره موحکم زد به شونه شوگا و هولش داد عقب و دست منو گرفت
~تا واست بد نشده گورتو گم کن.. بیا بریم
دستمو از بین دستاش گرفت و کشید
شوگا: وقتی انگشت نداشته باشی میفهمی که یه حرفی و دو بار تکرار نمیکنم
یدفع مشت محکمی ب پسره زد که سه چهار متر پرت شد اون طرف تر
خونسرد دستمو گرفت کشید و به طرف در حرکت کرد
جیمین و بورام امدن طرفمون
بورام: شوگا.. کجا داری نیرید؟ شما که تازع امدید
شوگا: خستم بورام خستم.. بعدا میبینمت
بورام: ولی....
شوگا: ولی نداره برو داخل نمیخاد تا بیرون مارو بدرقه کنید
جیمین: خب چیشده مگه؟
شوگا: به شما ربطی نداره.. تا صگ تر نشدم برگردید تو خونه
دیگه به ماشین رسیده بودیم در ماشین و باز کرد و منو نشوند تو ماشین و
حرکت کرد
از ترس تو خودم مچاله شده بودم
خیلی خونسرد ذاشت رانندگی میکرد و اصلا نگام نمیکرد ولی تند میروند
مشخص بود خیلی عصبیه
بعد ده مین به خونه رسیدیم ماشین و برد داخل و دستمو گرفت و کشید برد داخل و هرچی میگفتم اصلا محل نمیداد
رفت طبقه بالا و پرتم کرد تو اتاق که افتادم زمین
در اتاق و قفل کرد و کتش و دراورد و پرت کرد رو تخت
با ترس خودم و کشیدم عقب
-یونگی.. خواهش میکنم..
کمر بندش و باز کرد
شوگا: خفه شو..
-غلط کردم... بخدا..
شوگا: بهت گفتم خفه شو تا نکشتمت دکمه پیراهنش و باز کرد و تو یه حرکت از تنش دراوردش و پرتش کرد گوشه اتاق به طرفم امد
و از موهام گرفت و کشیدم بالا اخی گفتم که یکی خابوند تو گوشم
بغذم شکست و شروع کردم گریه کردن
پوزخندی زد
شوگا: عااا الان برا من لباس باز میپوشی هوم؟ اره؟ الان میری اون و اینو میبوسی؟
میکشمت ات پارت میکنم امشب یه درس عبرتی بهت میدم که تا سال آینده لنگ بزنی با ترس صورتم و با دستام پشوندم
-شوگا بخدا گوه خوردم.. خاهش میکنم ولم کن موهام.. اخ
یه سیلی دیگه بهم زد که جیغم رفت تو هوا
شوگا: ات بهت گفتم کنار من بمون ولی تو چیکار کردی؟
-نه بخدا خودش امد...
موهامو محکمتر کشید
شوگا: بهونه نخاستم... گفتم تو چیکار کردی؟
با هق هق لب زدم
-باهاش رقصیدم
شوگا: و..؟
-بوسیدمش....
شوگا: تو به حرف من اهمیت ندادی.. اون روز انگار خیلی ملایم بوده برات
کشون کشون بردم و انداختم رو تخت تو یه حرکت پیراهنم و دراورد
یه شو*رت زیر لباسم بود اون و تو یه حرکت جر داد و بی مقدمه واردم کرد
شرط ۱۵ لایک
۲۰تا کامنت
~اممم خشت امد نه؟ من که خیلی خشم امد چون واقعا خش مزه بود
حالا چطوره از اینجا دل بکنیم و بریم یجای خوب ک کسی مزاحممون نشه
هوم؟
دندونام و رو هم فشردم مردتیکه اشغال عوضی
یدفه کشیده شدم به طرف کسی و افتادم تو بغل کسی
برگشتم و با شوگا رو به رو شدم
خیلی خونسرد رفت و وایساد جلوی پسره
شوگا: تو الان چه گهی خوردی؟
پسرع کتش و یکم درست کردم
~به تو هیچ ربطی نداره سرت به کار خدت باشه
شوگا پوز خندی زد
شوگا: تو الان دست زدی به اموال من... و باید بدونی که دست زدن ب اموال من عاقبت اصلا خوبی نداره
پسره موحکم زد به شونه شوگا و هولش داد عقب و دست منو گرفت
~تا واست بد نشده گورتو گم کن.. بیا بریم
دستمو از بین دستاش گرفت و کشید
شوگا: وقتی انگشت نداشته باشی میفهمی که یه حرفی و دو بار تکرار نمیکنم
یدفع مشت محکمی ب پسره زد که سه چهار متر پرت شد اون طرف تر
خونسرد دستمو گرفت کشید و به طرف در حرکت کرد
جیمین و بورام امدن طرفمون
بورام: شوگا.. کجا داری نیرید؟ شما که تازع امدید
شوگا: خستم بورام خستم.. بعدا میبینمت
بورام: ولی....
شوگا: ولی نداره برو داخل نمیخاد تا بیرون مارو بدرقه کنید
جیمین: خب چیشده مگه؟
شوگا: به شما ربطی نداره.. تا صگ تر نشدم برگردید تو خونه
دیگه به ماشین رسیده بودیم در ماشین و باز کرد و منو نشوند تو ماشین و
حرکت کرد
از ترس تو خودم مچاله شده بودم
خیلی خونسرد ذاشت رانندگی میکرد و اصلا نگام نمیکرد ولی تند میروند
مشخص بود خیلی عصبیه
بعد ده مین به خونه رسیدیم ماشین و برد داخل و دستمو گرفت و کشید برد داخل و هرچی میگفتم اصلا محل نمیداد
رفت طبقه بالا و پرتم کرد تو اتاق که افتادم زمین
در اتاق و قفل کرد و کتش و دراورد و پرت کرد رو تخت
با ترس خودم و کشیدم عقب
-یونگی.. خواهش میکنم..
کمر بندش و باز کرد
شوگا: خفه شو..
-غلط کردم... بخدا..
شوگا: بهت گفتم خفه شو تا نکشتمت دکمه پیراهنش و باز کرد و تو یه حرکت از تنش دراوردش و پرتش کرد گوشه اتاق به طرفم امد
و از موهام گرفت و کشیدم بالا اخی گفتم که یکی خابوند تو گوشم
بغذم شکست و شروع کردم گریه کردن
پوزخندی زد
شوگا: عااا الان برا من لباس باز میپوشی هوم؟ اره؟ الان میری اون و اینو میبوسی؟
میکشمت ات پارت میکنم امشب یه درس عبرتی بهت میدم که تا سال آینده لنگ بزنی با ترس صورتم و با دستام پشوندم
-شوگا بخدا گوه خوردم.. خاهش میکنم ولم کن موهام.. اخ
یه سیلی دیگه بهم زد که جیغم رفت تو هوا
شوگا: ات بهت گفتم کنار من بمون ولی تو چیکار کردی؟
-نه بخدا خودش امد...
موهامو محکمتر کشید
شوگا: بهونه نخاستم... گفتم تو چیکار کردی؟
با هق هق لب زدم
-باهاش رقصیدم
شوگا: و..؟
-بوسیدمش....
شوگا: تو به حرف من اهمیت ندادی.. اون روز انگار خیلی ملایم بوده برات
کشون کشون بردم و انداختم رو تخت تو یه حرکت پیراهنم و دراورد
یه شو*رت زیر لباسم بود اون و تو یه حرکت جر داد و بی مقدمه واردم کرد
شرط ۱۵ لایک
۲۰تا کامنت
۹.۳k
۰۶ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.