بعد از یه مدت آنقدر محکم مک میزد که مزه ی خون تو دهنشو حس
بعد از یه مدت آنقدر محکم مک میزد که مزه ی خون تو دهنشو حس شد یونگی سمت گردن لت رفتو کیس مارک های دردناک و بنفشی میزاشت ات هم سعی میکرد جلدی ناله اش رو بگیره اما نمیتونست
*آهههه
_اهوم ناله کن واسم
&یونگی تمام لباس های خودشو رد آورد تا ات احساس بدی نداشته باشه دوباره سمت لبای ات رفت و سگک سوتین ات رو باز کرد رفت سراغ سینه های ات یکیش تو دهنش بود و هی مک میزد با اون یکی هم با دستاش بازی میکرد
........................بعد از مدتی ..................
_آهههه
*توم خالی کردو آنقدر بی حال بودیم که حال نداشتیم بلند شیم یونگی رومون پتو کشیدو خوابیدیم
.......
*صبح با احساس سوزش تو پایین تنه ام بیدار شدم دیدم یونگی بیداره منو داره نگاه میکنه
_صبح بخیر
*صبح توهم بخیر
*بعد از یه مدت فهمیدیم هنو دیک یونگی توم ه
*ای دوست نداری اینو دربیاری از توم
_خیر جاش خوبه
*در بیار من واقعا درد دارم
_برگرد دلتو برات ماساژ بدم
خف دوست عزیز میدونم کمه اما فعلا قبول کنید
*آهههه
_اهوم ناله کن واسم
&یونگی تمام لباس های خودشو رد آورد تا ات احساس بدی نداشته باشه دوباره سمت لبای ات رفت و سگک سوتین ات رو باز کرد رفت سراغ سینه های ات یکیش تو دهنش بود و هی مک میزد با اون یکی هم با دستاش بازی میکرد
........................بعد از مدتی ..................
_آهههه
*توم خالی کردو آنقدر بی حال بودیم که حال نداشتیم بلند شیم یونگی رومون پتو کشیدو خوابیدیم
.......
*صبح با احساس سوزش تو پایین تنه ام بیدار شدم دیدم یونگی بیداره منو داره نگاه میکنه
_صبح بخیر
*صبح توهم بخیر
*بعد از یه مدت فهمیدیم هنو دیک یونگی توم ه
*ای دوست نداری اینو دربیاری از توم
_خیر جاش خوبه
*در بیار من واقعا درد دارم
_برگرد دلتو برات ماساژ بدم
خف دوست عزیز میدونم کمه اما فعلا قبول کنید
۸.۵k
۱۳ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.