Criminal case part1 🕖📔🎞️🖋️
Criminal case part1 🕖📔🎞️🖋️
استاید اول کوک
استاید دوم ته
از زبان جونگ کوک
سه سال از آخرین جنایت میگذره اما هنوز پرونده ی نصفه کاره حل و فصل نشده و تا حالا هم نتونستم مجرم واقعیو پیدا کنم
به عنوان رئیس باند مافیا با وجود همه ی قدرتی که داشتم اما نتونستم از یه نفر که تو اولویت های اول من قرار داشت درست مراقبت کنم
این پرونده ی نیمه کاره سه سال پیش بسته شده اما هنوز هیچ وقت نتونستم بفهمم مجرم واقعی کیه و چطور به قتل رسیده
سال آزگاره که دارم رو این پرونده کار میکنم اما هنوز هیچ مدرکی دستگیرم نشده
به عنوان رئیس مافیا قدرت انجام هرکاری رو داشتم بخاطر همین خودم مسئولیت رسیدگی به این پرونده رو به عهده گرفتم
تهیونگ: جونگ کوک
دیگه باید بریم تو آماده ای؟
فقط یه هدف از انجام این کار داشتم که بارها و بارها تو سرم مثل یه نوار تکراری پخش میشد (هرکی که باشه قسم می خورم انتقام مرگتو ازش با گرفتن روحش می گیرم
همیشه یه پله عقب بودم انگار نه انگار مثل اینکه آب شده رفته تو زمین که نمی تونم هیچ سرنخ یا مدرکی ازش پیدا کنم
اما این بار کار مهم تری داشتم باید جایی می رفتم که قبلاً صدبار اونجا رو رفتم
از پشت شیشه دفترم به خیابونا خیره بودم که برگشتم سمت تهیونگ (ته مشاور و دست راست کوکیه)
تهیونگ: نباید زمان رو از دست بدیم
دیگه وقته که بریم
➖: گذر زمان خیلی چیزا رو ازم گرفت...
نگرانیه من از دست دادن فرصت هاست که دیگه جبران شدنی نیستن
تهیونگ: دنیا تو تاریک و محبوس کردی جونگ کوک
کل کار و زندگیت شده حل و فصل کردن این پرونده که تو این یه سال هنوز نتونستی یه سرنخی ازش پیدا کنی
تا حالا به این فکر کردی که همش وقت تلف کردن بوده؟ سه ساله که این پرونده رو به عهده گرفتی اما هیچ کاری رو پیش نبردی
اگه از اول از فرصت هایی که بهت داده شده بود درست استفاده می کردی الان مجبور نبودی دنبال مجرم واقعی باشی درصورتی که اون شخص خودتی...
تو باعث رفتنش شدی حالا دنبال مجرمم می گردی؟
نفس کلافه ای کشیدم حق با اون بود همه ی اینا بخاطر خود لعنتیم اتفاق افتاده
اگه اون موقع آدم بودم الان اونم زنده بود
فراموشش کردم مو به موی خاطراتشو و بخاطر همینم هست که الان برام کسی مرده که یه روزی عوض نمی کردم حتی یه تاره موی مشکیشو
کتمو از رو صندلی برداشتم و همراهش ساختمونو ترک کردم
سوار کادیلاک اسکالید مشکی شدم که جلوی در ورودی ساختمون بود
طی مسیر چشامو بسته بودن تا سعی کردم ذهنمو از هر فکری دور کنم
دستم جلوی پیشونیم بود که تکیه دادن رو برام آسون تر کرده بود
خسته تر از این حرفا بودم که بخوام خودمو کنترل کنم قرصا شدن تنها راه نجاتم
شبا با فکر اینکه چطوری به قتل رسیده چشم رو هم نمیزارم چون هربار که میاد به خوابم...
شرط
۱۳۰ لایک ۱۰۰ کام
استاید اول کوک
استاید دوم ته
از زبان جونگ کوک
سه سال از آخرین جنایت میگذره اما هنوز پرونده ی نصفه کاره حل و فصل نشده و تا حالا هم نتونستم مجرم واقعیو پیدا کنم
به عنوان رئیس باند مافیا با وجود همه ی قدرتی که داشتم اما نتونستم از یه نفر که تو اولویت های اول من قرار داشت درست مراقبت کنم
این پرونده ی نیمه کاره سه سال پیش بسته شده اما هنوز هیچ وقت نتونستم بفهمم مجرم واقعی کیه و چطور به قتل رسیده
سال آزگاره که دارم رو این پرونده کار میکنم اما هنوز هیچ مدرکی دستگیرم نشده
به عنوان رئیس مافیا قدرت انجام هرکاری رو داشتم بخاطر همین خودم مسئولیت رسیدگی به این پرونده رو به عهده گرفتم
تهیونگ: جونگ کوک
دیگه باید بریم تو آماده ای؟
فقط یه هدف از انجام این کار داشتم که بارها و بارها تو سرم مثل یه نوار تکراری پخش میشد (هرکی که باشه قسم می خورم انتقام مرگتو ازش با گرفتن روحش می گیرم
همیشه یه پله عقب بودم انگار نه انگار مثل اینکه آب شده رفته تو زمین که نمی تونم هیچ سرنخ یا مدرکی ازش پیدا کنم
اما این بار کار مهم تری داشتم باید جایی می رفتم که قبلاً صدبار اونجا رو رفتم
از پشت شیشه دفترم به خیابونا خیره بودم که برگشتم سمت تهیونگ (ته مشاور و دست راست کوکیه)
تهیونگ: نباید زمان رو از دست بدیم
دیگه وقته که بریم
➖: گذر زمان خیلی چیزا رو ازم گرفت...
نگرانیه من از دست دادن فرصت هاست که دیگه جبران شدنی نیستن
تهیونگ: دنیا تو تاریک و محبوس کردی جونگ کوک
کل کار و زندگیت شده حل و فصل کردن این پرونده که تو این یه سال هنوز نتونستی یه سرنخی ازش پیدا کنی
تا حالا به این فکر کردی که همش وقت تلف کردن بوده؟ سه ساله که این پرونده رو به عهده گرفتی اما هیچ کاری رو پیش نبردی
اگه از اول از فرصت هایی که بهت داده شده بود درست استفاده می کردی الان مجبور نبودی دنبال مجرم واقعی باشی درصورتی که اون شخص خودتی...
تو باعث رفتنش شدی حالا دنبال مجرمم می گردی؟
نفس کلافه ای کشیدم حق با اون بود همه ی اینا بخاطر خود لعنتیم اتفاق افتاده
اگه اون موقع آدم بودم الان اونم زنده بود
فراموشش کردم مو به موی خاطراتشو و بخاطر همینم هست که الان برام کسی مرده که یه روزی عوض نمی کردم حتی یه تاره موی مشکیشو
کتمو از رو صندلی برداشتم و همراهش ساختمونو ترک کردم
سوار کادیلاک اسکالید مشکی شدم که جلوی در ورودی ساختمون بود
طی مسیر چشامو بسته بودن تا سعی کردم ذهنمو از هر فکری دور کنم
دستم جلوی پیشونیم بود که تکیه دادن رو برام آسون تر کرده بود
خسته تر از این حرفا بودم که بخوام خودمو کنترل کنم قرصا شدن تنها راه نجاتم
شبا با فکر اینکه چطوری به قتل رسیده چشم رو هم نمیزارم چون هربار که میاد به خوابم...
شرط
۱۳۰ لایک ۱۰۰ کام
۴۳.۵k
۰۵ آذر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۱۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.