love at school p 38
love at school p 38
از خواب بیدار شدم جیمین نبود بهش زنگ زدم
جیمین.سلام چاگی
سوا.هایی جیمینشی
جیمین.چیزی شده
سوا.کجایی
جیمین.گفتم که پدرم منو رئیس کرده مجبورم نقشه ی حمله به باند های مختلف رو طرح کنم
سوا.ا..اها
جیمین.کاری داشتی بیب؟
سوا.اومممم میشه امروز زود بیایی بریم بیرون دور دور ....حوصلم سررفته
جیمین.باشه
سوا.مرسییییی
جیمین.خواهش
خدافظی کردیم و رفتم چند تا فیلم دیدم و خوراکی خوردم سرگرم بودم که گوشیم زنگ خورد
دخترا بودن
سوا.سلامممم
لیا.سلام مامان کوچولو خوبی
یونا.نینی چطوره ؟
سوا.خوبیم هردومون
لیا.میگم سوا میای سه تایی بریم بیرون؟
سوا.شرمنده با جیمین میخوام برم ولی فردا میتونم
یونا.اوکی مشکلی نیست پس خدافظ
سوا و لیا.خدافظ
زنگ در خورد
رفتم دم در و درو باز کردم جیمین بود قبل اینکه ریکشن نشون بدم هام داد تو و بین دیوار و دستاش اسیرم کرد و شروع کرد به بوسیدنم
منم دستامو دور گردنش حلقه کردم و بوسیدمش
جیمین.طمع لبات..... هیچوقت تکراری نمیشه
سوا.بوی تن تو هم همینطور
بغلش کردم و کلی گردنشو بو کردم
اونم موهامو بو کرد و گردنمو بوسید
سوا.اماده بشم؟
جیمین.اوهوم
رفتم لباس پوشیدم و اومدم رفتیم نشستیم تو ماشین و رفتیم سمت لباس فروشیا
جیمین از ماشین پیاده شد و گفت همینجا میمونه
از خیابون رد شدم
و رفتم تو مغازه جیمین داشت با گوشی صحبت میکرد خریدم که تموم شد
خواستم از خیابون رد بشم که گوشی جیمین افتاد و تنها چیزی که قبل سیاهی شنیدم و دیدم صدای بوق و نور ماشین و داد جیمین بود
جیمین.سواااااا
و سیاهی مطلق
از خواب بیدار شدم جیمین نبود بهش زنگ زدم
جیمین.سلام چاگی
سوا.هایی جیمینشی
جیمین.چیزی شده
سوا.کجایی
جیمین.گفتم که پدرم منو رئیس کرده مجبورم نقشه ی حمله به باند های مختلف رو طرح کنم
سوا.ا..اها
جیمین.کاری داشتی بیب؟
سوا.اومممم میشه امروز زود بیایی بریم بیرون دور دور ....حوصلم سررفته
جیمین.باشه
سوا.مرسییییی
جیمین.خواهش
خدافظی کردیم و رفتم چند تا فیلم دیدم و خوراکی خوردم سرگرم بودم که گوشیم زنگ خورد
دخترا بودن
سوا.سلامممم
لیا.سلام مامان کوچولو خوبی
یونا.نینی چطوره ؟
سوا.خوبیم هردومون
لیا.میگم سوا میای سه تایی بریم بیرون؟
سوا.شرمنده با جیمین میخوام برم ولی فردا میتونم
یونا.اوکی مشکلی نیست پس خدافظ
سوا و لیا.خدافظ
زنگ در خورد
رفتم دم در و درو باز کردم جیمین بود قبل اینکه ریکشن نشون بدم هام داد تو و بین دیوار و دستاش اسیرم کرد و شروع کرد به بوسیدنم
منم دستامو دور گردنش حلقه کردم و بوسیدمش
جیمین.طمع لبات..... هیچوقت تکراری نمیشه
سوا.بوی تن تو هم همینطور
بغلش کردم و کلی گردنشو بو کردم
اونم موهامو بو کرد و گردنمو بوسید
سوا.اماده بشم؟
جیمین.اوهوم
رفتم لباس پوشیدم و اومدم رفتیم نشستیم تو ماشین و رفتیم سمت لباس فروشیا
جیمین از ماشین پیاده شد و گفت همینجا میمونه
از خیابون رد شدم
و رفتم تو مغازه جیمین داشت با گوشی صحبت میکرد خریدم که تموم شد
خواستم از خیابون رد بشم که گوشی جیمین افتاد و تنها چیزی که قبل سیاهی شنیدم و دیدم صدای بوق و نور ماشین و داد جیمین بود
جیمین.سواااااا
و سیاهی مطلق
۲.۰k
۲۰ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.