نفرتی که تبدیل به عشق شد
نفرتی که تبدیل به عشق شد
P25
حلقه دستم به دور کمرش رو تنگ تر کردم اینجوری کلا بدن هامون به چسبیده بود
(ویو کوک)
از لباش جدا شدم
_بهت قول میدم تا زنده هستم مراقبت باشم
و دوباره لبام رو روی لباش گذاشتم و مک های آرومی زدم ا.ت هم دستم رو روی گردنم گذاشته بود و نوازش وار هی از روی گردنم دستش رو به روی شونه هام میکشید
این کاراش دیوونم میکرد
ازش جدا شدم
_ا.ت
+ب..بله
_میدونستی داری بد جوری دیوونم میکنی ؟
+چی؟
_دختر داری روانیم میکنی
+(خنده )
_الان دیوونه کردن من خنده داره ؟
+(خنده)
_باشه خودت خواستی
شروع کردم به قلقلک دادنش
+(خنده زیاد) نهه.....نه......نه ......بسههه..
_نه خیر بس نیس(خنده)
+(خنده)ببخشید......ببخشیییددددد.
_حالا شد
دست از قلقلک دادن برداشتم بالاخره خندید امروز اصلا نمی خندید
چهارزانو نشسته بودم روی تخت و داشتم به ا.ت نگاه میکردم که بلند شد و اومد نزدیکم و روی پاهام نشست طوری که صورتش مماس با صورتم بود
(اگه نفهمیدید چطوری بهم بگید عکسش رو بزارم )
دستام رو به دو طرف کمرش گرفتم اونم دستاش رو به دور گردنم انداخت و محکم بغلم کرد
+ددی میدونستی تو تنها کسی هستی که پیشش احساس امنیت دارم
با این حرفش خیالم راحت شد
پس منم ته قلب این کوچولو جا دارم . دیگه براش ارباب سختگیر نیستم
محکمتر بغلش کردم بعد گذاشتمش روی تخت
_بهتره بخوابی کوچولو
ببخشید اگه دیر گذاشتم 😥
P25
حلقه دستم به دور کمرش رو تنگ تر کردم اینجوری کلا بدن هامون به چسبیده بود
(ویو کوک)
از لباش جدا شدم
_بهت قول میدم تا زنده هستم مراقبت باشم
و دوباره لبام رو روی لباش گذاشتم و مک های آرومی زدم ا.ت هم دستم رو روی گردنم گذاشته بود و نوازش وار هی از روی گردنم دستش رو به روی شونه هام میکشید
این کاراش دیوونم میکرد
ازش جدا شدم
_ا.ت
+ب..بله
_میدونستی داری بد جوری دیوونم میکنی ؟
+چی؟
_دختر داری روانیم میکنی
+(خنده )
_الان دیوونه کردن من خنده داره ؟
+(خنده)
_باشه خودت خواستی
شروع کردم به قلقلک دادنش
+(خنده زیاد) نهه.....نه......نه ......بسههه..
_نه خیر بس نیس(خنده)
+(خنده)ببخشید......ببخشیییددددد.
_حالا شد
دست از قلقلک دادن برداشتم بالاخره خندید امروز اصلا نمی خندید
چهارزانو نشسته بودم روی تخت و داشتم به ا.ت نگاه میکردم که بلند شد و اومد نزدیکم و روی پاهام نشست طوری که صورتش مماس با صورتم بود
(اگه نفهمیدید چطوری بهم بگید عکسش رو بزارم )
دستام رو به دو طرف کمرش گرفتم اونم دستاش رو به دور گردنم انداخت و محکم بغلم کرد
+ددی میدونستی تو تنها کسی هستی که پیشش احساس امنیت دارم
با این حرفش خیالم راحت شد
پس منم ته قلب این کوچولو جا دارم . دیگه براش ارباب سختگیر نیستم
محکمتر بغلش کردم بعد گذاشتمش روی تخت
_بهتره بخوابی کوچولو
ببخشید اگه دیر گذاشتم 😥
۷.۴k
۰۹ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.