دخترایخشنوپسرایمظلوم پارتدوازدهم

#دخترای_خشن_و_پسرای_مظلوم #پارت_دوازدهم
از زبون #ارزو



داشتیم دنبال عسل میگشتیم این درازم با من بود
کریس:احیانا نرفته خونه؟؟
+با چه ماشینی ایکیو؟؟
کریس😒😒😒
+ببینم اون ریحانه نیست؟؟
یه نگاه کرد
کریس:اونم بکهیون
+سهیل اینجا چیکار میکنه؟؟
کریس:فسیل چیه دیگه؟؟
+سهیل نه فسیل🙄
کریس:اها باشه همون فسیل
+😂😂😂
رفتم پیششون ریحانه داشت گریه میکرد
ریحانه:نه نزنش خواهش میکنم😭
سهیل:یا با من میای یا انقد میزنمش تا بمیره
ریحانه:ننننننننهههههه
کریس رفت با سهیل درگیر شد یه نگاه کردم دیدم بکی یه گوشه با دهن پر از خون افتاده رفتم بلندش کردم زدم به صورتش
+بیهوش شده
ریحانه:بکی بلند شو غلط کردم بلندشد خواهش میکنم قول میدم برگردم پیشت قول میدم دوباره دوست داشته باشم😭
سره بکی رو پاهای ریحانه بود
+ریحانه چی میگی؟؟
ریحانه:بکی ترخدا بیدارشو😭
برگشتم دیدم سهیل داره کریسم میزنه دیگه عصبانی شدم اما من که زورم به اون مرد هیکلی نمیرسید☹️؟یدفعه همه اعضا اومدن افتادن روش شروع کردن به زدنش
چانی:چه بلایی سر بکی اومده؟؟
ریحانه:😭😭😭
سوهو:بببککییی
کریس خون گوشه لبشو پاک کرد اومد جلو
کریس:نگران نباشید از درد بیهوش شده باید بریم خونه
رفتیم سوار ماشینامون شدیم ریحانه همش داشت گریه میکرد و با بکی روی صندلی عقب ماشین چان نشستم و سر بکی رو روی پاهاش گذاشت
ریحانه:بکی قول میدم دیگه نرم😭
رسیدیم خونه ریحانه با بکی رفتن‌اتاق ریحانه
ریحانه:بچه‌ها بکی تب کرده
ریحانه همش بالا سره بکی بود ماهم رفتیم خوابیدیم😪😴😴



ادامه دارد❤️
دیدگاه ها (۱)

#دخترای_خشن_و_پسرای_مظلوم #پارت_سیزدهماز زبون #ریحانهبالا سر...

#دخترای_خشن_و_پسرای_مظلوم #پارت_چهاردهماز زبون #ریحانهاز خوا...

#دخترای_خشن_و_پسرای_مظلوم #پارت_یازدهماز زبون #ریحانهمن بغل ...

#دخترای_خشن_و_پسرای_مظلوم #پارت_دهماز زبون #عسلچون ما ماشین ...

عشق غیر منتظره پارت9

دو پارتی از چان: (وقتی که اون.....)ات:کاملا ترسیده بودم و گر...

خب اینم پارت 13 😁البته چون حوصلم سر رفته بود دادم وگرنه هنو...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط