بهشت من
بهشت من
پارت50
(صبح)
از خواب بیدار شدم یاد دیشب افتادم از خنده پاره شدم که دریا پایین تخت خوابیده بود
دریا:مرض چته
الیا:😂😂 وای دارم پاره میشم
دریا:چیشده؟
الیا:چه اقا نوید هنوز نرفته تو رابطه...
دریا:چقدر بیشعوری وایسا ببینم تو اومدی بالا گرفتی خوابیدی؟
الیا:واقعا فکر کردی خوابیدم من اون لحظات دل انگیز رو از دست نمیدادم 😂😂
(نویسنده:دارم پاره میشم از خنده)
دریا:الیا خیلی عنیییی
دریا بلند شد تو تونست با بالشتش منو زد
الیا:پدر سگ نزن درد میکنه....ولی اقا نوید عجب سیس پک هایی داشت
دریا:به عظلات دوست پسر من نگاه کردی
الیا:چند روزه باهاش تو رابطه ای
دریا:از اون روزی که تو خونه دامون دیدمش
الیا:چه چقدر عوضی چرا به من نگفتی
دریا:وقت نشد
بعد از کلی دعوا با دریا رفتم دست شویی خوشبحالش خونه مجردی داره هروقت بخواد دوست پسرش میاد خونش
دریا:بزغاله بیا بیرون ریدم تو خودم
الیا:الان میام
از دست شویی رفتم بیرون رفتم از پله ها پایین برخلاف دیشب که کلی لباس روی مبل بود الان انگار نه انگار که اتفاقی افتاده دیشب
الیا:دریا امروز کار داری؟
دریا:نه برای چی؟
الیا:بیا بریم خونه منو دامون
دریا:چرا؟
الیا:بیا بریم اونجا میفهمی
دریا:اوکی الان اماده میشم
دریا اماده شد یه شومیز خردلی کوتاه با دامن لی و صندل پوشید منم یا که لباس مشکی و یه شلوار لی با یه کیف مشکی
دریا:من امادم شدم
الیا:منم امادم
با دریا یه تاکسی گرفتیم رفتیم خونه وارد لابی شدیم
الیا:اقای میرزایی
میرزایی:سلام خانم برزگر
الیا:میتونید کیلید اتاق اقای دامون رو بهمون بدین
میرزایی:البته
کیلیدو بهمون داد از سوار اسانسور شدیم وارد خونه شدیم همه جا پر شیشه خورده بطری مشروب بود با بدختی وارد اتاق شدم ساعتمو از کشو در اوردم منو دامون یه ساعت داشتیم که هرجا بودیم نشون میداد ساعتمو دستم کرد که دیدم دامون نزدیک همین جاست توی یک هتل از اتاق امدم بیرون با با دریا رفتیم سمت اون سمت اون هتله زیاد دور نبود رفتیم داخل
الیا:سلام
میزبان:سلام بفرمایید
الیا:ما با اق...
داشتم به مرده میگفتم که چشمم افتاد به دامون
الیا:دریا دامون
دریا:چرا انقدر یه جوریه؟
ریش داشت موهاش بهم ریخته بود
الیا:بدو بریم پیشش
رفت تو اتاق پشت سرش رفتم در زدم تا درو باز کرد منو دید بغلم کرد
(تصویر دوم دریا)
(تصویر سوم الیا)
پارت50
(صبح)
از خواب بیدار شدم یاد دیشب افتادم از خنده پاره شدم که دریا پایین تخت خوابیده بود
دریا:مرض چته
الیا:😂😂 وای دارم پاره میشم
دریا:چیشده؟
الیا:چه اقا نوید هنوز نرفته تو رابطه...
دریا:چقدر بیشعوری وایسا ببینم تو اومدی بالا گرفتی خوابیدی؟
الیا:واقعا فکر کردی خوابیدم من اون لحظات دل انگیز رو از دست نمیدادم 😂😂
(نویسنده:دارم پاره میشم از خنده)
دریا:الیا خیلی عنیییی
دریا بلند شد تو تونست با بالشتش منو زد
الیا:پدر سگ نزن درد میکنه....ولی اقا نوید عجب سیس پک هایی داشت
دریا:به عظلات دوست پسر من نگاه کردی
الیا:چند روزه باهاش تو رابطه ای
دریا:از اون روزی که تو خونه دامون دیدمش
الیا:چه چقدر عوضی چرا به من نگفتی
دریا:وقت نشد
بعد از کلی دعوا با دریا رفتم دست شویی خوشبحالش خونه مجردی داره هروقت بخواد دوست پسرش میاد خونش
دریا:بزغاله بیا بیرون ریدم تو خودم
الیا:الان میام
از دست شویی رفتم بیرون رفتم از پله ها پایین برخلاف دیشب که کلی لباس روی مبل بود الان انگار نه انگار که اتفاقی افتاده دیشب
الیا:دریا امروز کار داری؟
دریا:نه برای چی؟
الیا:بیا بریم خونه منو دامون
دریا:چرا؟
الیا:بیا بریم اونجا میفهمی
دریا:اوکی الان اماده میشم
دریا اماده شد یه شومیز خردلی کوتاه با دامن لی و صندل پوشید منم یا که لباس مشکی و یه شلوار لی با یه کیف مشکی
دریا:من امادم شدم
الیا:منم امادم
با دریا یه تاکسی گرفتیم رفتیم خونه وارد لابی شدیم
الیا:اقای میرزایی
میرزایی:سلام خانم برزگر
الیا:میتونید کیلید اتاق اقای دامون رو بهمون بدین
میرزایی:البته
کیلیدو بهمون داد از سوار اسانسور شدیم وارد خونه شدیم همه جا پر شیشه خورده بطری مشروب بود با بدختی وارد اتاق شدم ساعتمو از کشو در اوردم منو دامون یه ساعت داشتیم که هرجا بودیم نشون میداد ساعتمو دستم کرد که دیدم دامون نزدیک همین جاست توی یک هتل از اتاق امدم بیرون با با دریا رفتیم سمت اون سمت اون هتله زیاد دور نبود رفتیم داخل
الیا:سلام
میزبان:سلام بفرمایید
الیا:ما با اق...
داشتم به مرده میگفتم که چشمم افتاد به دامون
الیا:دریا دامون
دریا:چرا انقدر یه جوریه؟
ریش داشت موهاش بهم ریخته بود
الیا:بدو بریم پیشش
رفت تو اتاق پشت سرش رفتم در زدم تا درو باز کرد منو دید بغلم کرد
(تصویر دوم دریا)
(تصویر سوم الیا)
۲.۸k
۲۷ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.