بهشت من
بهشت من
پارت49
پرهام بود چوب بیس بالو گرفت پیچوند پرتش کرد اون سمت با پشت یه دونه زد تو دهن پسره با پا هم یه دونه زد تو شکمش پسره فرار کرد اومد تو ماشین نشست
پرهام:الیا حالت خوبه؟
الیا:وای خیلی خوب بود دمت گرم
پرهام:حال خودت توبه
الیا:عالیم
پرهام راه افتاد منم دوباره خوابیدم بین ساعتای 12 شب منو بیدار کرد
پرهام:الیا بلند شو رسیدیم
الیا:اینجا که خونه بابامه
پرهام:اره دیگه پس میخوای کجا باشیم
الیا:من پامو نمیذارم تو اون خونه
پرهام:پس کجا میخوای بریم
الیا:بریم خونه دریا
دوباره سوار شدیم راه افتادیم خونه دریا خداروشکر خونه مجردی داشت رسیدیم زنگ زدم درو باز کرد از پرهام خدافظی کردم رفتم تو حیاط خونه که دریا اومد بیرون پرید بغلم
الیا:دریا چرا با لباس زیری
دریا:اممممممم
الیا:نکنه داری با دوست پسرت یه غلطایی میکنی
(نویسنده:منحرفا بیاین وسط غر بدیم)
دریا:چقدر بیشعوری ب تربیت که یهویی یه صدای اشنا از تو اومد
ناشناس:دریا کیه بسا تو لختی مثلا
دریا تا میخواست بگه منم جلوی دهنشو گرفتم
الیا:بگو هیچکی نیست
دریا:خیلی عنی....هیچکی نیست عشقم
ناشناس:باشه بیا تو
پشت سر دریا راه افتادم وارد خونه شدم و باکسی که دیدم دیگه هیچ پشمی برام نموند
نوید:عشقم اوم...(فهمیدین کیو میگم؟)
با دیدن من نتونست حرف بزنه
الیا:دریا من میرم طبقه بالا اگر میتونستم اینجا نمیموندم ولی جایی رو ندارم
بدو بدو از پله ها رفتم بالا قلبم داشت میومد تو دهنم خوب شد کامل لخت نبود فقط بالا تنشو دیدم وای شت رفتم وسایلا مو انداختم تو اتاق دریا پریدم رو تخت یه صداهایی میومد از پایین کنجکاو شدم از پله ها پایین رو دیدم(از این به بعد هرکی میخواد بدونه چی میشه تو پی وی)
پارت49
پرهام بود چوب بیس بالو گرفت پیچوند پرتش کرد اون سمت با پشت یه دونه زد تو دهن پسره با پا هم یه دونه زد تو شکمش پسره فرار کرد اومد تو ماشین نشست
پرهام:الیا حالت خوبه؟
الیا:وای خیلی خوب بود دمت گرم
پرهام:حال خودت توبه
الیا:عالیم
پرهام راه افتاد منم دوباره خوابیدم بین ساعتای 12 شب منو بیدار کرد
پرهام:الیا بلند شو رسیدیم
الیا:اینجا که خونه بابامه
پرهام:اره دیگه پس میخوای کجا باشیم
الیا:من پامو نمیذارم تو اون خونه
پرهام:پس کجا میخوای بریم
الیا:بریم خونه دریا
دوباره سوار شدیم راه افتادیم خونه دریا خداروشکر خونه مجردی داشت رسیدیم زنگ زدم درو باز کرد از پرهام خدافظی کردم رفتم تو حیاط خونه که دریا اومد بیرون پرید بغلم
الیا:دریا چرا با لباس زیری
دریا:اممممممم
الیا:نکنه داری با دوست پسرت یه غلطایی میکنی
(نویسنده:منحرفا بیاین وسط غر بدیم)
دریا:چقدر بیشعوری ب تربیت که یهویی یه صدای اشنا از تو اومد
ناشناس:دریا کیه بسا تو لختی مثلا
دریا تا میخواست بگه منم جلوی دهنشو گرفتم
الیا:بگو هیچکی نیست
دریا:خیلی عنی....هیچکی نیست عشقم
ناشناس:باشه بیا تو
پشت سر دریا راه افتادم وارد خونه شدم و باکسی که دیدم دیگه هیچ پشمی برام نموند
نوید:عشقم اوم...(فهمیدین کیو میگم؟)
با دیدن من نتونست حرف بزنه
الیا:دریا من میرم طبقه بالا اگر میتونستم اینجا نمیموندم ولی جایی رو ندارم
بدو بدو از پله ها رفتم بالا قلبم داشت میومد تو دهنم خوب شد کامل لخت نبود فقط بالا تنشو دیدم وای شت رفتم وسایلا مو انداختم تو اتاق دریا پریدم رو تخت یه صداهایی میومد از پایین کنجکاو شدم از پله ها پایین رو دیدم(از این به بعد هرکی میخواد بدونه چی میشه تو پی وی)
۳.۱k
۲۷ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.