داستان امروز :
داستان امروز :
خب خب امروز فردی بهم زنگ زد و گفتش که به سالن برم تا باهم دیگه خوش بگذرونیم من هم رفتم اونجا تا ببینم چه مهمونی گرفته
بعد وسط مهمونی یهو سیستمش گیلیچی شد و بعد به من حمله کرد اما مانتی نزاشت بهم صدمه بزنه و یه مشت تو صورت فردی زد
فردی افتاد رو زمین بعد به خودش اومد دید که ما بالا سرش وایسادیم تا بهوش بیاد
من با خودم فکر کردم که نکنه گیلیچ ترپ برگشته
بخاطر همین به سالن آخر یا همون طبقه آخر رفتم دقیقا زیر رستوران بعد یهویی صدای غرش یه موجود بزرگ اومد من ترسیدم ولی خب چون که مانتی کنارم بود استرسی نداشتم
و بعد به سمت غار رفتم ناگهان یه بلاب به سمتم پرید اما سیم های تو بدنش نبود و کلا یه اندو بزرگ داشت
مانتی بلاب رو گرفت و پرتش کرد
بعد از اون دیدم که گیلیچ ترپ اونو کنترل میکنه فکرم درست بود اون واقعا داشت کنترلش میکرد و اونو تبدیل به نایتمر بلاب کرده بود
خب خب امروز فردی بهم زنگ زد و گفتش که به سالن برم تا باهم دیگه خوش بگذرونیم من هم رفتم اونجا تا ببینم چه مهمونی گرفته
بعد وسط مهمونی یهو سیستمش گیلیچی شد و بعد به من حمله کرد اما مانتی نزاشت بهم صدمه بزنه و یه مشت تو صورت فردی زد
فردی افتاد رو زمین بعد به خودش اومد دید که ما بالا سرش وایسادیم تا بهوش بیاد
من با خودم فکر کردم که نکنه گیلیچ ترپ برگشته
بخاطر همین به سالن آخر یا همون طبقه آخر رفتم دقیقا زیر رستوران بعد یهویی صدای غرش یه موجود بزرگ اومد من ترسیدم ولی خب چون که مانتی کنارم بود استرسی نداشتم
و بعد به سمت غار رفتم ناگهان یه بلاب به سمتم پرید اما سیم های تو بدنش نبود و کلا یه اندو بزرگ داشت
مانتی بلاب رو گرفت و پرتش کرد
بعد از اون دیدم که گیلیچ ترپ اونو کنترل میکنه فکرم درست بود اون واقعا داشت کنترلش میکرد و اونو تبدیل به نایتمر بلاب کرده بود
۲.۲k
۰۳ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.