های بیبی.....¡♡
خش اومدی به پیجم...¡♡
نام رمان:نَبِضِ شَبِّ
ژانر:#عاشقانه#زوری#اربابی
پارت²
آخ با درد زیادی چشمام رو باز کردم تو خودم جمع شدم دوباره اون وری شدم که بخام لعنتی یه جای نرم نرم بود که یهو اتفاق یادم افتاد بابا بابا چیشد سریع از جام پریدم صدام در اومد گفتم:بابا ،اومدم پاشم که با یه جای خیلی خوشگل با تم قرمز و سفید رو به رو شدم حتا تختی روش بودم قرمز بود چشمام از اشک پرشد پاشدم رفتم سمت در در زدم بلدند داد زدم درو باز کنید کسی اونجا نیست تروخدا بابام رو میخام ببینم کمک ،هر چی کشیدم در باز نشد عجیب اینجا بود چادرم کنا رم نبود شلوار قهوه ایمم پاره شده بود از سمت چپ به طور کل از زانو به بعد پاره شده بود عین شورتک به بازوم نگاه کردم خونش خشک شده بود ۸رصم ددر اومده بود مچاله گوشهی دیوار نشستم گریه کردم داد زدم بابام کجاست الان کجا یعنی حالشون خوبه خدایا ،حواسم نبود که دیدم دستم خونیه نگو موقع داد زدنم دستمم فشار میدادم یهو صدایی شنیدم صدای در قفل در چرخید و یه بادیگارد اومد تو منو میخاست بکشه بیرون گفتم:هوی ولم کن هیولای زورگو باتوعم ،چسبیده بودم به در نمیتونست بکشیم بیرون یهو داد زد:مهدی،یهو یکی هیولا تر از خودش اومد اون یکی دستم رو گرفت و بردنم گفتم:هوی ولم کنید منو کجا میبرین باشماعم لالین یا زبون ندارین،پاهام رو هوا بود و هی پا میزدم ولی ول کن نبودن آروم پیش خودم گفتم:عجب خرایی ،که یهو شنید گفت:میگیرن همینجا قورتت میدم کوچولو هواست رو جمع کن ،که یه دری رو باز کردن و پرتم کردن اون تو در رو هم بست داد زدم گفتم:چه خبرته مگه ارث باباتم پرتم میکنی
،هوفی گفتم یهو حضور یکی رو حس کردم آب دهنمو قورت دادم و سرم رو برگردوندم و به رو به رو نگاه کردم یه مردبا بازوی بزرگ و صورت زاویه دار و چشم مشکی ترسناک که اخمی هم روی صورتش بود ترسناک تر کرده بودش یه تیشرت مشکی جذب که بازوهای ترسناک رو نمایان میکرد پوشیده بود و یه سیگار دستش بود و میکشید لم داده بود رو صندلی و با خشم به من نگاه میکرد یهو گفت:اسمت چیه ،من با مت من گفتم:اسم ندارم، انگار عصبی ترش کرده بود گفت:درست جوابم رو بده تا برات بد تموم نشه ،همونجور رو زمین نشسته بودم گفت:گفتم اسمت چیه،منم دیگه بحث نکردم گفتم:ستاره ،انگار آروم تر شد گفت:خوبه میدونی از این به بعد تو میشی برده من،گفتم:ها ،آروم و خیلی ریلکس گفت:بابات با من قمار کرد و قرار شد ...
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.